وبلاگبس!
خدا 9 تا وبلاگ بهش داده بود. اسم دهمی رو گذاشت وبلاگبس!
خدا 9 تا وبلاگ بهش داده بود. اسم دهمی رو گذاشت وبلاگبس!
از «پیامک از دیار باقی» خوشم آمد و به قول زبلخان «راجع به خار-مادر عوامل فیلم نظری نداشتم» اما این «مرد هزار چهره» حسابی روی اعصابم بود.
امروز که دستم به اینترنت رسیده کمی تعجب میکنم از این که میبینم چه آدمهای معقول و محترمی از این فاجعهی تصویری خوششان آمده و از آن دفاع هم میکنند!
سایتی بود به اسم *چیزشعر دات کام که نمیدانم چرا ور افتاد. آن وقتها یکبار کسی به اسم «سعید مهتابی» سایتشان را هک کرد و اینها هم در عوض یک جشنواره هجو سعید مهتابی راه انداختند و هجویههایی برایش سرودند که خیلی خواندن داشت. یکیشان اینجوری شروع میشد: «اگر از فرط بیکاری سعیدا زار و بیماری …»
امروز با بچهها یاد این سایت و این هجویه افتادیم و هر چقدر توی اینترنت گشتیم نتوانستم اصل شعر را پیدا کنم. کسی اصلش را دارد؟
از سری معرفی وبلاگهای شگفت (توضیح) |
|
نام: |
«فقط آقا» ردزنی شد |
شرح: |
ردزنی منافق مشارکتی |
آدرس: |
benhoorshalon |
میزبان: |
بلاگفا |
روش آشنایی: |
جستجو |
نویسنده: |
چشم سوم |
بلاگفا، postهای وبلاگهایش را «ترتیبی» نامگذاری میکند، یعنی آدرس اولین پستی که مینویسید میشود: http://yourblog.blogfa.com/post-1.aspx، دومی post-2.aspx و الی آخر… اینجوری اگر صاحب وبلاگ پستی را حذف کند خیلی راحت میشود فهمید.
وبلاگی هست با نام «فقط آقا» و با توضیح «یادداشتهای یک ذوبشده در ولایت» (faghatagha روی بلاگفا) به نویسندگی «سید کاظم مولایی». این وبلاگ یازده پست داشته که اولینش مال یکم خرداد 86 بوده و آخرینش مال بیست و پنجم تیرماه. ولی از بین این یازده پست، سه پست شمارههای 2، 4 و 5 را حذف کرده.
از 2 و 4 چیزی نمیدانم ولی عنوان پست 5 این بوده: «چرا آقا از جنیفر لوپز افضل تر است؟»
ظاهر وبلاگ و پستهای حذفنشدهی آن شبیه همهی وبلاگهای بسیجی دیگری است که در اینترنت (خصوصا بلاگفا) زیاد دیدهایم.
در یک مقطع زمانی چند وبلاگ بسیجی دیگر، به خاطر غلطهای املایی فراوان «فقط آقا» و موضوعات عجیب و غریبش (مثل همان پست 5) نتیجه گرفتند که این وبلاگ کار «منافقان مشارکتی» است و برای بردن آبروی بسیج و حزبالله ساخته شده.
خلاصه جریان به اینجا میرسد که وبلاگی با عنوان «فقط آقا ردزنی شد» ایجاد میکنند و در آن ادعا میکنند که صاحب وبلاگ «فقط آقا» فردی است به نام «سعید توکلینیا»، و کلی فحشهای ناجور به او و سایر مشارکتیها میدهند و درخواست میکنند که محترمانه سایتش را جمع کند و اگر نکند کلی بلاهای حفاظتی امنیتی سر او خواهد آمد.
در وبلاگ شگفت امروز، عکسی شطرنجی شده هم از این جناب توکلینیا موجود بوده که نمیدانم چرا حذف شده. روش «رد زنی» این «منافق مشارکتی» را هم «گاف یکی از دوستانش» ذکر میکند.
از سری معرفی وبلاگهای شگفت (توضیح) |
|
نام: |
خرمگس |
شرح: |
– |
آدرس: |
1purang |
میزبان: |
وردپرس |
روش آشنایی: |
فهرست botd در وردپرس |
نویسنده: |
– |
توی فیلم تنگسیر، شیرممد (بهروز وثوق) که میرود توی اتاق حاجی دنبال طلبش، شیخ بلند میگوید: «لا اله الا الله… بر خرمگس معرکه لعنت!». خرمگس معرکه به کسی مثل شیرممد میگویند که حضورش برای جمعی ناخوشایند است و پسش میزنند ولی از رو نمیرود و میماند و دوباره برمیگردد.
این جناب خرمگس هم برای «عمو پورنگ» و طرفدارانش چنین حکمی دارد. وبلاگی ساخته که موضوعش فقط و فقط نقد و هجو و افشای «داریوش فرضیایی» است و خیلی هم پرکار است!
نویسندهی وبلاگ، داریوش فرضیایی و عوامل تهیهی برنامهاش و کلا دستاندرکاران گروه کودک صدا و سیما را خیلی خوب میشناسد و احتمالا خودش کسی از داخل صدا و سیما باشد.
گهگاهی بین خرمگس و طرفداران فرضیایی دعواهای وبلاگی-کامنتی راه میافتد که خواندنش خالی از لطف نیست.
از سری معرفی وبلاگهای شگفت (توضیح) |
|
نام: |
سیر و سلوک من |
شرح: |
سخنان حکیم همراه سلوک فردی من |
آدرس: |
khoda19 |
میزبان: |
بلاگفا |
روش آشنایی: |
کامنت توی وبلاگ پرنسس ح |
نویسنده: |
نام در گمنامی |
آقای «نام در گمنامی» این وبلاگ را آذر ماه امسال راهاندازی کرده و تا حالا 45 post داشته.
چند فراز از وبلاگ را بخوانید:
«[…] داشتم دعا میکردم برای صغیر و کبیر […] سمت راستم روح یه دختر 16 ساله ایستاده بود […] گفت من از ارواحی هستم که خدا رهامون کرده […]»
«اولین باری که یه جن رو زندانی کردم […] یه بار یه جن رو از روی یه نفر گرفتم […] دیدم اونجایی که دست من چسبیده بود بهش سوخته و داشت جیغ میزد و بالا و پایین میپرید […]»
«[…] در همین حال بود که فهمیدم یه چیزی از قلب من داره خارج میشه مثل لوله بود به رنگه نارنجی رفت و به پای یکی از دوستانم که کیلومترها از من فاصله داشت وصل شد […]»
«[…] امروز همسایه ما فوت کرد . من خواب بودم منو بیدار کرد .تعجب کردم گفت: من امروز فوت شدم و از نگرانی میلرزید . روی جلد روحیش آثار قرمزی وسیله ای مثل چنگک بود بهش گفتم:اینا چیه گفت: اینها جای ابزاری هستن که باهاش آدمهای بداخلاق رو قبض روح میکنن […]»
«[…] یه دفعه زد به سرم وبا خودم گفتم: ما هم یه زن جن بگیریم […]بله این استارتی بود تا دخترهای ترشیده اجنه بریزن سر من […]»
جناب «نام در گمنامی» در توضیحات وبلاگش گفته که بطور «میراثی» از موهبت دیدن ماورا برخوردار است و نیازی هم به تایید یا رد کسی نیست. همهی مطالبش را با عبارت «الله تع 19» خاتمه میدهد. پیوندهای وبلاگ همه وبلاگهای مذهبیاند (14 پیوند) و طبق آمار وبگذر تا بحال 3121 بازدید داشته.
حتما برای شما هم پیش آمده که با دوستتان بگویید :« آره یه وبلاگ دیدم …» و تعریف کنید وبلاگی که دیدهاید چه موضوع عجیبی داشته یا چه نگارش غریبی …
من اسم این وبلاگها را میگذارم «وبلاگهای شگفت»! این جور وبنوشتهها را به خاطر این نمیخوانم که به موضوعشان علاقه دارم یا میخواهیم چیزی یاد بگیرم یا … انگیزهام کمی تفریح است و کمی کنجکاوی و کمی جور کردن سوژه برای گپهای دوستانه و …
از این به بعد هر وبلاگ شگفتی که دیدم اینجا معرفی میکنم تا سوژهی شما هم کوک شود. شما هم اگر چیزی دیدید لطفا معرفی کنید تا سوژهی من کوک شود!
توجه: خودآموز خط میخی فارسی باستان به آدرس تازه منتقل شده است و این صفحه دیگر به روز نمی شود. برای دسترسی به تازه ترین ویرایش روی این لینک کلیک کنید: «آموزش خط میخی فارسی باستان» |
نامگذاری کتیبههای هخامنشی اینطوری است که اول نام اختصاری نویسنده میآید. مثلا D برای داریوش یا X برای خشایارشاه (Xerxes)؛ بعد حرف اختصاری محل کتیبه میآید، مثلا P برای تخت جمشید (Persepolis) یا B برای بیستون. آخر سر هم شمارهی کتیبه میآید.
به این ترتیب DPa میشود کتیبهی اول داریوش در تخت جمشید (حالا باید یک راهنمای تخت جمشید داشته باشید تا نشان بدهد که از آن همه کتیبهی داریوش کدام a است و کدام b) یا A2Ha میشود کتیبهی اول اردشیر دوم در همدان.
کتیبههای هخامنشی آنقدرها تنوع ندارند. خیلی از شاهان هخامنشی آمدهاند از روی دست داریوش تقلب کردهاند و یک کتیبه نوشتهاند عین کتیبهی سرسلسله، فقط آنجایی که داریوش میگوید: «منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر ویشتاسپ…» به جای داریوش و ویشتاسپ، اسم خودشان و پدرشان را نوشتهاند.
مفصلترین و متنوعترین کتیبهی هخامنشی، کتیبهی پنج ستونهی داریوش در بیستون است که در آن اول خودش و اجدادش را تا «هخامنش» نام میبرد و کمی مباهات میکند که 9 نسل من شاه بودهاند و بعد داستان شورش او بر گئومات مغ و پیروزیاش و شورشهایی که در شاهنشاهی رخ داد و نحوهی سرکوب شورشها و بلایی که سر شورشیها آمده است را نقل میکند.
ما در رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی، در دو ترمی که درس فارسی باستان داشتیم، کار عمدهمان خواندن همین کتیبهی بیستون بود. (البته بجز آن چند کتیبهی مختصر دیگر هم خواندیم از جمله کتیبهی داریوش در سوئز)
حالا که الفبای خط میخی فارسی باستان را یاد گرفتهاید، بیایید بخشی از یکی از کتیبههای داریوش را با هم ببینیم و از رو بخوانیم…
اما قبل از اینکه برویم سراغ کتیبه، حواستان باشد که کتیبههای هخامنشی معمولا به سه زبان نوشته شدهاند: فارسی باستان، عیلامی و اکدی. آن دو زبان دیگر هم خط میخی مخصوص به خودشان را دارند که خیلی هم پیچیدهتر از خط فارسی باستان است. خلاصه اگر در تخت جمشید خواستید مهارتهای خودتان را نشان دوستان و اقوام بدهید، حواستان به این نکتهی بخصوص باشد که ضایع نشوید!
متنی که انتخاب کردهام از کتیبهی DNa است (روی آرامگاه داریوش در نقش رستم).
سه خط و کلا چهارده کلمه که البته با حذف کلمات تکراری میشود 9 کلمه.
1-
دو حرف ب و گ که با همان قاعدهی فتحهی نهان، خوانده میشود baga
این همان کلمهی «بغ» است که در بعضی متنهای فارسی قدیمی هم پیدا میشود به معنای «خدا». این واژه در کلمهی «بغداد» هم آمده. معنی پایتخت کشور دوست و همسایه، عراق، میشود: «خدا ساخت»!
2-
چهار حرف و، ز، ر، و ک. این کلمه در تمرینهای قسمت چهارم هم بود که باز هم با قاعدهی فتحهی نهان خوانده میشود vazraka
این واژه در فارسی امروز «بزرگ» تلفظ میشود. و تبدیل شده به ب و ک تبدیل شده به گ. کمی هم صدای واژهها عوض شده. این عوض شدن صداها در طول زمان قواعد و قوانینی برای خودش دارد که اسمش را میگذارند قواعد آوایی. با دانستن این قواعد آوایی (که خیلی هم مفصلاند) میشود گفت که فلان کلمهی فارسی امروزی احتمالا در زمان داریوش و خشایارشا چطور تلفظ میشده؛ یا واژهای که زمان هخامنشیان وجود داشته رد پایش را در کدام واژههای امروزی گذاشته.
3-
این واژه هم در تمرینهای قسمت چهارم بود و تابلو است که خوانده میشود Auramazdā.
این سه واژه با یکدیگر میشوند baga vazraka Auramazdā یعنی «خدای بزرگ اهورامزدا» یا ادبیتر بخواهیم بگوییم «بغ بزرگ اهورامزدا»
4-
خوانده میشود hya و معنی میدهد «که». از نظر دستوری «موصول» به حساب میآید.
5-
این کلمه آخر خط شکسته و قسمت دومش در خط بعد (خط دوم) نوشته شده. قرار بود تا وقتی به «واژهجداکن» نرسیده باشیم، واژه را ادامه بدهیم، پس این واژه خوانده میشود imām. احتمالا نمیتوانید حدس بزنید چه معنی میدهد و فکرتان به جاهای «خیلی بیربط» میرود. ولی اگر کرد بودید حدس زدنش برایتان راحتتر بود. واژه معنی میدهد «این». (بعضی از کردها برای اشاره به نزدیک میگویند ima)
6-
خوانده میشود būmim. این همان «بوم» است که فردوسی میگوید: «که مازندران شهر ما یاد باد/ همیشه بر و بومش آباد باد» البته آن موقع معنیاش میشده «زمین». دقت کردید که هر دو کلمه به im ختم شدهاند؟ این قضیه نکتهی دستوری دارد که بعدا به آن میپردازیم.
7-
خوانده میشود adā. فعل است به معنی «ساخت» یا «کرد». البته دقیقتر بخواهیم بگوییم میشود «داد» به همان معنی که در «خداداد» و «بغداد» آمده. کمی قدیمتر فعل «دادن» معنی «آفریدن» داشته است.
فعلهای فارسی باستان خیلی داستان دارند که میماند برای بعد.
فعلا پس یک جملهی کامل خواندیم: «بغ بزرگ اهورامزدا، که این زمین را آفرید»!
دو جملهی بعدی هم خیلی شبیه این است و راحت میشود خواند…
8- تکراری است. همان hya به معنای «که»
9-
قرار شد که این جمله هم شبیه قبلی باشد. وقتی imām معنی بدهد «این» لابد avam هم معنی میدهد «آن»! (باز هم اگر کرد بودید راحت حدس میزدید!)
10-
کلمهی شش حرفی ولی بسیار سادهی بعدی هست asmānam. وقتی اهورا مزدا در جملهی قبلی «این زمین» را آفرید، قاعدتا در این جمله باید «آن آسمان» را آفریده باشد دیگر!
11- همان فعل adā به معنی «آفرید»
پس تا اینجا شد «بغ بزرگ اهورا مزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید»
بعد از زمین و آسمان نوبت چیست؟
بعله! انسان! البته به گفتهی شاه هخامنشی، «مرد»!
12- hya به معنای «که»
13-
همان واژهای که باید معنی «مرد» بدهد، خوانده میشود martiyam.
دقت کنید که i صدای ئی میدهد و y حرف ی است و این دوتا در خط میخی با هم تفاوت دارند.
باز هم دقت کنید که به جای «مرد» میگفتهاند «مرت».
14- همان فعل آفریدن.
پس این سه خط که از کتیبهی داریوش در نقشرستم خواندیم، معنیاش شد: «بغ بزرگ اهورامزدا، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مرد را آفرید …» و بعدا باید ببینیم چرا اکثر واژههای این کتیبه به –m ختم میشدند و فعل adā چطور ساخته شده است.
توجه: خودآموز خط میخی فارسی باستان به آدرس تازه منتقل شده است و این صفحه دیگر به روز نمی شود. برای دسترسی به تازه ترین ویرایش روی این لینک کلیک کنید: «آموزش خط میخی فارسی باستان» |
این آخرین قسمت از درسهای آموزش فارسی باستان است که به خط مربوط میشود. با دانستههایی که در این درس ارائه میشود، دیگر میتوانید کتیبههای فارسی باستان را روخوانی کنید و آماده شوید که قسمت سخت کار، یعنی فهمیدن معنی کتیبهها را آغاز کنید.
اندیشهنگارها (کوتهنوشتها
ایدهی کوتهنوشت یا Acronym از زمان کوروش و داریوش وجود داشته. در کتیبههای هخامنشی، واژههایی مثل شاه، اهورامزدا و چند واژهی دیگر خیلی تکرار شده است. برای صرفهجویی در وقت و سنگ، به تدریج برای این واژهها علامتهای اختصاصی به وجود آمده. جالب است که در هیچکدام از کتیبههای داریوش چنین علامتهایی نیست و انگار تنبلی از نسلهای بعد به شاهان هخامنشی هم سرایت کرده!
به هر حال این شش علامت هم در خط میخی فارسی باستان وجود دارد که هر کدام نشانگر یک کلمه هستند:
واژه |
علامت |
کلید |
اهورامزدا |
W |
W |
اهورامزدا (مکرر) |
||
خدا |
||
شاه |
Q |
Q |
کشور |
(11(1 |
)11)1 |
زمین |
e |
e |
همانطور که میبینید، فونت پارسوماش علائم مربوط به سهتا از این کوتهنوشتها را ندارد. البته کوتهنوشت مربوط به کشور را میشود با کلیدهای پرانتز بسته و عدد 1 ساخت.
اعداد
سیستم عددنویسی فارسی باستان شبیه رومی است. یعنی عدد صفر نداریم، برای اعداد پایه علامتهایی وجود دارد، اعداد دیگر از جمع اعداد پایه به وجود میآیند.
در جدول میبینید که فونت پارسوماش یک نقص دیگر هم دارد: علامت عدد 100 را ندارد. شکل عدد 100 در خط میخی در علامت مربوط به 120 نشان داده شده است. اگر علامت ( را که مربوط به 20 است از 120 ({) حذف کنیم، چیزی که باقی میماند (یک میخ عمودی و دو افقی که از تیزی به هم چسبیدهاند) علامت 100 به دست میآید.
عدد |
نمایش |
کلید(ها) |
1 |
1 |
1 |
2 |
2 |
2 |
3 |
12 |
12 |
4 |
22 |
22 |
5 |
221 |
221 |
6 |
222 |
222 |
7 |
2221 |
2221 |
8 |
2222 |
2222 |
9 |
22221 |
22221 |
10 |
0 |
0 |
11 |
01 |
01 |
12 |
02 |
02 |
13 |
021 |
021 |
14 |
022 |
022 |
15 |
0221 |
0221 |
16 |
0222 |
0222 |
17 |
02221 |
02221 |
18 |
02222 |
02222 |
19 |
022221 |
022221 |
20 |
( |
) |
30 |
000 |
000 |
40 |
(( |
)) |
50 |
0(( |
0)) |
60 |
((( |
))) |
70 |
0((( |
0))) |
80 |
(((( |
)))) |
90 |
0(((( |
0)))) |
100 | ||
120 |
{ |
} |
خوب، با این دانستهها
توجه: خودآموز خط میخی فارسی باستان به آدرس تازه منتقل شده است و این صفحه دیگر به روز نمی شود. برای دسترسی به تازه ترین ویرایش روی این لینک کلیک کنید: «آموزش خط میخی فارسی باستان» |
توی قسمت سوم بیست و سه علامت از خط میخی را نشان دادیم و قواعد اولیه نوشتن را هم گفتیم.
توی این قسمت و قسمت بعدی، آوانگاری، بقیه علائم، و قواعد پیچیدهتر را توضیح میدهیم تا بتوانید خط کتیبههای فارسی باستان را بخوانید (برای معنی کردنش البته خیلی کارها مانده است هنوز …)
آوانگاری
رسم است برای نشان دادن شیوهی تلفظ واژههای فارسی باستان، از نوعی نگارش لاتین استفاده میکنند که نامش را گذاشتهاند «آوانگاری» (transliteration)
توی قسمتهای قبلی برای نوشتن تلفظ مثالها از آوانگاری فارسی باستان استفاده کردیم و قواعدش هم خیلی ساده است. یعنی همه چیز با استفاده از خط لاتین و الفبای انگلیسی نوشته میشود. فقط برای صداهای بلند، مثل (صدای آ در «کار»، ئو در «دور» و ئی در «تیر»)، یک خط تیره بالای حرف صدادار قرار میگیرد: kār، dūr و tīr
برای حروفی مثل خ، چ و ش که در انگلیسی وجود ندارند یا دو حرفی نوشته میشوند هم علامتهای معادلی در نظر گرفته شده است: x برای خ، č برای چ و š برای ش
واژه جداکن
در خط میخی برای اینکه دو واژه را از هم جدا کنیم، به جای فاصله گذاشتن، بینشان علامت / میگذاریم. جالب است بدانید که برای کتیبهنویسان هخامنشی اصلا مهم نبوده که کلمه آخر خط تمام میشود یا نه؛ هر کلمهای آنجا تمام میشود که به علامت / برسد، حالا میخواهد در همین خط باشد یا خط بعدی.
دو حرف دیگر
دو حرف دیگر در فارسی باستان هست به شکلهای o و c. اولی (o) صدای ث عربی یا th انگلیسی میدهد (سین نوک زبانی) و بصورت Ѳ آوانویسی میشود. دومی (c) هم صدای Ѳr میدهد (یعنی همان ث و یک ر) البته زبانشناسان کمی سر اینکه این حرف واقعا چه صدایی میداده اختلاف دارند ولی اکثریت نظرشان همین است که نوشتهایم.
حرفهایی با صداهای دیگر
فرض کنید با آنچه تا اکنون از خط میخی دانستهایم، بخواهیم بنویسیم کوروش. قاعدتا چیزی که مینویسیم این شکلی است:
kuruS
اما چیزی که توی کتیبهها نوشته شده است این شکلی است:
KuRuS
میبینید که دو حرف ک و ر متفاوت با چیزی که انتظار داشتیم نوشته شدهاند. اگر یادتان باشد، همهی حروفی که در جدول پیشین نمایش دادیم صدای فتحهی نهان داشتند. حالا بعضی از حروف خط میخی، حالت(هایی) با صدای غیر فتحه دارند… سخت شد؟! اینطور بگوییم که یک حرف داریم به شکل k که صدای k یا ka میدهد. آنوقت یک حرف دیگر هم داریم به شکل K که صدای ku میدهد. پس اگر در خط میخی بخواهیم بنویسیم kar یا kār یا tik از شکل اول (k) استفاده میکنیم اما اگر بخواهیم بنویسیم kūrūš یا هر کلمهی دیگری که k در آن صدای ضمه دارد (کوتاه یا کشیده) از شکل دوم (K) استفاده میکنیم.
دقت کنید که در نوشتن کوروش، بعد از حرف K، صدای u آمده است. خود K ضمه دارد، ما هم یک صدای u اضافه کردیم، پس یعنی صدای کشیدهی اووو داریم (در آوانویسی مینویسیم ū)
همین قاعده در مورد r و R هم صدق میکند. بعضی حروف خط میخی هم صدای i دارند مثل علامت M که صدای mi میدهد یا V که صدای Vi میدهد.
جدول زیر تکمیل شدهی جدول قسمت سوم است.
میبینید که همهی واژهها حتما حالت فتحهدار را دارند ولی تعداد اندکی حالت مربوط به صداهای دیگر را دارند.
-u |
-i |
-a |
|||||
شکل |
کلید |
شکل |
کلید |
شکل |
کلید |
||
u |
u |
i |
i |
a |
a |
||
b |
b |
b- |
ب |
||||
:””’~’ |
p |
p |
p- |
پ |
|||
T |
T |
t |
t |
t- |
ت |
||
o |
o |
Ѳ |
ث |
||||
c |
c |
ç |
ثر |
||||
J |
J |
j |
j |
j- |
ج |
||
C |
C |
č- |
چ |
||||
x |
x |
x- |
خ |
||||
? |
? |
D |
D |
d |
d |
d- |
د |
R |
R |
r |
r |
r- |
ر |
||
z |
z |
z- |
ز |
||||
s |
s |
s- |
س |
||||
S |
S |
š- |
ش |
||||
f |
f |
f- |
ف |
||||
K |
K |
k |
k |
k- |
ک |
||
G |
G |
g |
g |
g- |
گ |
||
l |
l |
l- |
ل |
||||
, |
, |
M |
M |
m |
m |
m- |
م |
N |
N |
n |
n |
n- |
ن |
||
V |
V |
v |
v |
v- |
و |
||
h |
h |
h- |
ه |
||||
y |
y |
y- |
ی |
تمام شد؟ نه فقط یک ذرهی دیگر مانده …!