علی دژبان
توی رزمایش دژبان شده بودیم. یعنی یک بازوبند قرمز «دژبان» بسته بودیم به بازوی راستمان و سر چهارراه ایستاده بودیم و اتوبوسها را هدایت میکردیم به چپ و موتورها را به راست.
به سردارها و تیمسارها هم سلام نظامی میدادیم.
نزدیکیهای ظهر که مراسم داشت شروع میشد و علی لاریجانی داشت آماده میشد برای سان دیدن و سخنرانی، رفتم نزدیک جایگاه کمک دژبانهای آنجا. کارمان این بود که جادهی خاکی منتهی به پیست رژه را ببندیم که کسی پیاده یا سواره نزدیک نشود.
در مجموع تجربهی بانمکی بود.