خلاصه نشست
در این نشست ماجرای نفوذ شبانه رستم به دژ و کشته شدن زنده رزم را خواندیم و با مقایسه نسخهها و جزئیات دیگر بحث کردیم که آیا زنده رزم دایی سهراب بوده است یا نه.
پس از آن روایت پرس و جوی سهراب از هجیر درباره اسم و رسم پهلوانان سپاه ایران.
رستم در لباس مبدل
رستم از کاوس اجازه گرفت که به اردوی توران سرکی بکشد تا سر از کارشان دربیاورد. در تاریکی شب «جامهی ترک وار» پوشید و به سوی دژ رفت.
البته تصور این که رستم با آن قد و هیکل و برز و بالای تک، لباس مبدل پوشیده تا شناخته نشود کمی خندهدار است.
زنده رزم که بود؟
قرار است در ادامه داستان «زندهرزم»، یکی از پهلوانان سپاه توران رستم را در تاریکی شب ببیند و اسمش را بپرسد و درگیر شوند اما این پهلوان کیست؟
نسخهی ژول مول چند بیت الحاقی دارد که توضیح میدهد ژنده رزم پسر شاه سمنگان و دایی سهراب بوده است و چون رستم را در بزم دیده بوده است، تهمینه او را همراه سهراب فرستاده که هر جا رستم را دید به پسرش معرفی کند.
نسخههای دیگر این ابیات را ندارند و این پهلوان شناسنامهای ندارد که او را بیشتر بشناسیم. ولی مثل خیلی بیتهای الحاقی دیگر ژول مول، این بیتها هم بار دراماتیک داستان را بیشتر میکنند و یک موقعیت به موقعیتهایی که نزدیک بوده سهراب پدرش را بشناسد ولی قضا و قدر مانع میشود، اضافه شده است.
ولی به هر حال در نسخههای دیگر هم زندهرزم به سهراب نزدیک بوده چون بر تخت کنار دست او مینشسته:
چو سهراب را دید بر تخت بزم / نشسته به یک دست او ژنده رزم
ما با در نظر گرفتن واکنشی که سهراب به خبر مرگ پهلوان سپاهش نشان میدهد نتیجه گرفتیم که ژنده رزم نمیتواند داییاش باشد یا کلا رابطه عاطفی نزدیکی با او داشته باشد. وقتی سهراب از سرنوشت او خبردار میشود به لشکر هشدار میدهد که بیشتر مراقب باشند و بعد به بزمش باز میگردد.
اگر کم شد از رزم چون زنده رزم / نیامد همی سیر جانم ز بزم
۲۲:۴۲
ویدئوی نشست
منابع دیگر درباره زنده رزم
ژنده رزم در روایتهای لکی
مقاله دکتر علی عباس رضایی نورآبادی درباره روایتهای شفاهی قوم لک درباره داستان رستم سهراب واقعا خواندنی است: «رستم و سهراب به روایت قوم لک»
در بند ششم این مقاله به تفصیل به زنده رزم و نسبتش با سهراب پرداخته است.
یک نکته جالب این که در روایت لکها، زنده رزم لکنت زبان دارد و به خاطر همین لکنت با وجود این که رستم را میشناسد نمیتواند به موقع خودش را معرفی کند و کشته میشود.
نکته دیگری که شایسته توجه است، اشاره دکتر رضایی به این ابیات از نسخه مسکو در قسمت پایانی داستان سهراب است که به نقش زنده رزم در اردوی سهراب اشاره دارد:
همان نیز مادر به روشن روان / فرستاد با من یکی پهلوان
بدان تا پدر را نماید به من / سخن برگشاید به هر انجمن
چو آن نامور پهلوان کشته شد / مرا نیز هم روز برگشته شد
این بیتها در نسخههای دیگر (حتی ژول مول) نیست.