خلاصه جلسه
بالاخره درگیری طلحند و گو سر تخت و تاج به مرحله نهایی میرسد و به پیشنهاد گو (برادر بزرگتر و خیرخواه) قرار میشود دو لشکر به کنار دریا بروند و دور تا دورشان را خندق بکنند و آنرا پر از آب کنند و آنجا با هم بجنگند.
چون هیچکس جای عقبنشینی نداشته جنگ خیلی خونینی در میگیرد و سپاه طلحند تار و مار میشود و خود طلحند وقتی صحنه شکست را از روی فیل میبیند مات میشود و از غصه میمیرد.
بعدا گو برای تسلی دادن مادر عزادارشان که باور نمیکرده واقعا طلحند خودش مرده و گو او را نکشته، همه موبدان و دانشمندان دور و نزدیک را جمع میکند تا وسیلهای بسازند که با آن بتواند اوضاع نبرد را برای مادرش تشریح کند.
نکته خیلی جالبی که در توصیف شطرنج از زبان فردوسی هست این است که صفحه به جای ۶۴ خانه ۱۰۰ خانه دارد (ده در ده) و علاوه بر فیل و اسب مهره «شتر» هم در بازی هست! دیگر این که غیر از رخ هیچ مهره دیگری امکان حرکت نامحدود در صفحه را ندارد. فیل و شتر سه خانه حرکت میکنند، اسب حرکتش مثل امروز است و وزیر (دستور) هم مثل شاه در هر حرکت فقط یک خانه میرود.
داستان بعدی، داستان طبیب سالخوردهای به نام برزویه است که شنیده در هند گیاهی هست که مرده را زنده میکند. از انوشیروان اجازه میخواهد که به هند سفر کند و این گیاه را بیاورد. بعد از این که با دانایان هندی مدتی همه گیاههای کوه و دشت را امتحان میکنند و اثری نمیبینند از دانایی میپرسد و پاسخ میگیرد که آن چیزی که تو شنیدهای وصف تمثیلی از کتابی به اسم کلیله است که در خزانه شاه است. منظور از مرده آدم نادان است و آن کتاب دانایی است که به مرده جان میدهد.
«رای» هند از درخواست برزویه برای دریافت کلیله چندان خوشش نمیآید و از آن طرف روی انوشیروان را هم نمیتواند زمین بیندازد. شرط میگذارد که کلیله را دستت نمیدهم و فقط در دربار خودم برایت میخوانند تا بشنوی.
برزویه قبول میکند و هر چه شنیده است را از بر میکند و بعدا ضمیمه نامههایش برای انوشیروان میفرستد تا به این ترتیب کل کلیله به دربار انوشیروان منتقل میشود.