در ملاقات چهارشنبه با دکتر ارفعی، توضیحات مفصلی در مورد لوحههای گلی باروی تخت جمشید شنیدم. خلاصهای از سرنوشت لوحهها را اینجا بخوانید. مقالهی مفصلتری هم دارم در معرفی محتویات لوحهها و پژوهشهای دکتر ارفعی مینویسم که هر وقت حاضر شد خبرتان میکنم. 😉
نوعی دیگر از «اسناد مکتوب» پادشاهی هخامنشی
هر وقت صحبت از «اسناد مکتوب» بازمانده از شاهنشاهی هخامنشی میشود، بیشتر مردم به یاد کتیبهها و سنگنوشتههای خط میخی میافتند که به دستور شاهان هخامنشی در جاهای مختلف نقش بسته است.
درست است که نوشتههای خط میخی فارسی باستان هم اسناد مهمی برای شناخت هخامنشیان هستند (مخصوصا برای شناخت زبان فارسی باستان) اما مهمترین «اسناد مکتوب» به جای مانده از آن زمان، لوحههای گلی هستند که در سال 1933 در دو اتاق در باروی تخت جمشید کشف شدند.
شاید خیلیها ندانند که دولت پادشاهی هخامنشی (حداقل در زمان داریوش اول) نظام اداری بسیار منظم و مرتبی داشته که مثل دولتهای امروزی برای هر کاری نامهنگاری میشده و رسیدی مهر میشده و این اسناد را طبق اصول و ضوابط بسیار دقیق بایگانی میکرده است.
در لوحههای گلی یا «گِلنوشته«های باروی تخت جمشید اسناد اداری مربوط به ایالت پارس، در سالهای سیزدهم تا بیست و هفتم پادشاهی داریوش اول منعکس شدهاند و بیشتر آنها به خط میخی ایلامی نوشته شدهاند. تعدادشان هم «چند ده هزارتا» است. چون بعضی لوحهها شکسته شدهاند، نمیتوان تعداد دقیقشان را شمرد ولی حدود سیهزارتایشان سالماند.
«گلنوشتهها» چقدر اهمیت دارند؟
اگر این گل نوشتهها نبود از کدام سند میتوانستیم بفهمیم که هخامنشیها به گلابی میگفتهاند wumrudda- (شبیه امرود مازندرانیها) و برای تقویت اسبهایشان به آنها شراب میدادهاند و به کامفیروز میگفتهاند Kampirriš/Kaupirriš و در نظام اداریشان چیزی شبیه به «دفتر روزنامه» و «دفتر کل» حسابدارهای امروزی داشتهاند …
و از کجا میتوانستیم بدانیم کارگر سادهی آن زمان چقدر دستمزد میگرفته و کارگر ماهر چقدر و حکومت هخامنشی چه منصبهایی داشته و ایرانیهای آن زمان چه جور نامهایی داشتهاند و کدامیک از شهرها و روستاهای ایالت فارس (از رود مارون تا مروست) قدمت باستانی دارند و … و … و …؟
در حقیقت این گلنوشتهها، مهمترین اسناد مکتوب باقیمانده از زمان هخامنشیان هستند و آینهای هستند که نمایی تمامرخ از درون حکومت و جامعهی هخامنشی به ما نشان میدهند.
از زمان کشف تا بحال چه به سر «گلنوشتهها» آمده است؟
مدتی پس از کشف گلنوشتهها، در سال 1936، موسسهی شرقی دانشگاه شیکاگو لوحهها را از دولت ایران امانت گرفت و برای انجام کار تحقیقی به آمریکا برد و تابحال 4673 لوحه خوانده شده است. از این تعداد لوحهی خوانده شده، متن و ترجمهی 2100 تای آنها توسط پرفسور هلک (Richard T. Hallock) در کتابی به نام Persepolis Fortification Tablets چاپ شده است.
در کتاب دیگری هم مهرهای استفاده شده در این 2100 لوحه بررسی شدهاند.
در طول این 72 سال، موسسهی شرقی تقریبا تعدادی از لوحهها را به ایران بازگردانده است. 179 تا در سال 1941، تعدادی دیگر در سال 1951 (کلا 37 هزار قطعه که بیشترشان خردههای لوحهها بودهاند و از دید پرفسور هلک در آن زمان ارزشی نداشتهاند) و 300 تا در سال 2002؛ و قصد داشته بقیهی لوحههای خوانده شده را نیز به ایران بازگرداند که با یک درگیری حقوقی روبرو میشود…
درگیری حقوقی
قانونی در کشور آمریکا تصویب شده است که بر اساس آن، آسیب دیدگان از حملات تروریستی میتوانند علیه کشورهای حامی تروریسم اقامه دعوی کنند و از آنان خسارت بگیرند. بر این پایه، در سال 2001 عدهای از آسیبدیدگان و بازماندگان یک عملیات انتحاری حماس، علیه ایران اقامهی دعوی کردند و دادگاهی دولت ایران را محکوم کرد که 400 میلی
ون دلار به این افراد بپردازد. وکیل قربانیان در سال 2004 بر روی لوحههای باقیمانده در دانشگاه شیکاگو دست گذاشت و ادعا کرد که این لوحهها دارایی دولت ایران هستند و باید به نفع موکلانش مصادره شوند.
فعلا درگیریهای حقوقی بین دانشگاه شیکاگو و میراث فرهنگی با مدعیان در جریان است و هرچند که موسسهی شرقی خوشبین است که میتواند لوحهها را از توقیف یا حراج شدن نجات دهد، اما تا صدور رای نهایی، امکان بازگرداندن لوحهها به ایران نیست. (روایت دانشگاه شیکاگو از درگیری حقوقی)
چه میتوان کرد؟
رای نهایی دادگاه هر چه که باشد، چه قرار باشد که لوحهها حراج شوند و چه حکم شود که به ایران برگردند، یک چیز قطعی است و آن اینکه باید از لوحهها تصویر برداری شود، تصاویر در اختیار پژوهشگران قرار گیرند و در نهایت لوحهها باید خوانده شوند تا دید ما از زیر و بم دولت و جامعهی هخامنشی دقیقتر شود. تصور کنید که هنوز حدود یازده هزار لوحه
نخوانده ماندهاند و همهی اطلاعاتی که تابحال به دست آمده از همان 4673 لوحه بوده.
موسسهی شرقی دانشگاه شیکاگو، علاوه بر تهیهی عکسهای دیجیتال با تفکیک بالا و ایجاد بانک دادهی اطلاعات لوحهها، یک دوربین عکسبرداری سه بعدی هم تهیه کرده و با استفاده از آن در حال تهیهی عکسهای سه بعدی از لوحههاست. (شرح فعالیتها را در سایت موسسهی شرقی بخوانید)
از طرف دیگر موسسهی شرقی در صدد است که پروژهی قرائت لوحهها را هم آغاز کند و برای این کار به دنبال حامیان مالی میگردد و در ابتدا تصور میکرده که شاید بتواند هزینههای این کار را از ایرانیان ثروتمند مقیم آمریکا تامین کند. در همین راستا چند بار در محل موسسهی شرقی مهمانی شامی برای دوستان کالیفرنیا نشین ترتیب داده شده و گیل اشتاین (Gil Stein) رئیس موسسهی شرقی برایشان سخنرانی کرده و اهمیت مطلب را گوشزد کرده. یکبار هم پرفسور ماتیو استاپلر (Matthew Stopler) مسوول بخش ایرانشناسی موسسه به کالیفرنیا رفته و از دوستان هموطن تقاضای کمک کرده اما همانطور که میتوانید حدس بزنید … دریغ از یک سنت کمک!
البته ناگفته نماند که یک ایرانی «آسوری» تبار برای خوانده شدن لوحههای «آرامی» این مجموعه، کمک هنگفتی به موسسهی شرقی کرده و کار خواندن این لوحهها که تعدادشان چندان هم زیاد نیست (حدودا 500 تا) مدتی است آغاز شده.
در ایران هم دکتر عبدالمجید ارفعی تلاشهای زیادی برای جلب کمک مالی برای خوانده شدن لوحهها کرده که همه به طرز ناامیدکنندهای بینتیجه بودهاند.
من به اندازهی دکتر ارفعی ناامید نیستم و فکر میکنم شاید بهتر بود از ابتدا به جای رفتن به سراغ چند ایرانی ثروتمند، یک حرکت همگانی اینترنتی راه میافتاد و تکتک ایرانیان امکان این را پیدا میکردند که کمک کوچکی به پروژهی قرائت لوحهها کنند.
کسی نظری دارد؟