میز غذا در «دویچه وله»

بخش فارسی صدای آلمان، در پایگاه اینترنتی‌اش، در مقاله‌ای در معرفی وبلاگ‌های «اشتها آور» (+)، میز غذا را هم معرفی کرده و نقل قول‌هایی هم از کارآگاه بهمنی و رامین آورده!

از دیروز عصر که از طریق فهرست Referrerها این موضوع را فهمیدیم کلی کف کرده‌ایم و خوش‌خوشانمان شده است!

بالا رفتیم…

دیروز وقتی دیدم که جناب کمال لینک مطلب عکس صفحه‌ی اول «المستقبل» را توی بالاترین گذاشته و ظرف یک چشم به هم زدن بیست رای گرفته و لینکش داغ شده، کلی تعجب کردم…

من چند باری بخت خودم را در لینک گذاشتن در بالاترین آزموده‌ام و از ده لینک فقط یکی داغ شده و بقیه در حد چهار پنج رای بیشتر نگرفته‌اند. نمی‌دانم خوانندگان بالاترین خیلی سیاسی هستند یا این روزها خبرهای لبنان خیلی علاقمند دارد یا قضیه بالالابی و این حرف‌هاست؟ 😉

موضوع هر چه که بود، دیدن نمودار به سقف چسبیده خیلی مزه داد و مجددا کمال تشکر خودم را از جناب کمال اعلام می‌کنم 🙂

عکس صفحه‌ی اول «المستقبل»

روزنامه‌ی «المستقبل» (=آینده) روزنامه‌ی طرفداران حریری است در لبنان. طرفدار حریری بودن هم یعنی اینکه با ایران و سوریه و حزب‌الله در حال جنگ هستید. این همان روزنامه‌ای است که در خبرها آمده بود بخشی از دفترش در درگیری‌های دیروز بیروت آتش گرفت و در حال حاضر هم تعطیل شده است.

عکس صفحه‌ی اول روز پنج‌شنبه‌ی این روزنامه (+) را ببینید و خودتان تفسیر کنید:

lebanon

سورملینا در میز غذا

میز غذا دیگر آن وبلاگی نیست که کارآگاه بهمنی چوب دستش بگیرد و به زور برایش خواننده جور کند (+) … ده نویسنده دارد و شصت پست و روزی بالای هزار بازدید کننده…

از بین آن ده نویسنده (که همه‌شان هم فعال نیستند و نصف بیشترشان یکی دو پست بیشتر ندارند) سورملینا چیز دیگری است! تنها خانم نویسنده‌ی میز غذا، با حوصله و دقت از خوراکی‌های تهیه شده در آشپزخانه‌اش عکس می‌گیرد و طرز تهیه و نکات جنبی را مفصل در وبلاگ می‌نویسد و تازه کارش به اینجا ختم نمی‌شود…

امروز صبح که آمدیم، دستور تهیه‌ی باسلق روی وبلاگ بود و خود باسلق روی میز! جای مهران خالی که بخورد و بگوید باسلق غذایی است مطبوع!

البته ذهن ما منحرف است ولی …

«…وي در پاسخ به سؤالي مبني بر اينكه آيا شما به عنوان وزير كشور آينده معرفي خواهيد شد؟ گفت: با توجه به اينكه اينجانب در انتخابات مجلس هشتم توسط مردم قزوين انتخاب شدم اين شايعات بي‌اساس است»

منظورشان این بوده که من قصد دارم همان نماینده باقی بمانم و قصد وزیر شدن ندارم، ولی جمله‌بندی‌اش جوری است که ذهن منحرف ما برداشت‌های دیگری می‌کند!

دفترچه‌مان آمد!

بیست و هشتم اسفند که رفته بودم اداره پست و داشتم دفترچه نظام وظیفه را دقیقه‌ی نود پست می‌کردم، پسری توی صف بود که می‌خواست معافیت پزشکی بگیرد و یک بار دفترچه‌اش به خاطر نقص مدرک برگشت خورده بود. آقا پسر کمی چاه‌نمایی کرد که باید این کار و آن کار را می‌کردی و اینجوری که داری مدارکت را می‌فرستی حتما برگشت می‌خورد و از این حرفها که من جدی نگرفتم (یعنی اگر جدی هم می‌گرفتم وقتش را نداشتم که بکوبم و بروم میدان سپاه و فرم شماره دو را بدهم امضاء کنند) و مدارک را همانجوری پست کردم.

کمی که از تعطیلات نوروزی گذشت و خبری از دفترچه آماده به خدمت نشد، دلم شور افتاد که نکند آقا پسر درست می‌گفته و اگر مدارکم برگشت بخورد چه و اگر مهر غیبت بخورم و نتوانم امریه بگیرم چه؟ برای همین در یکی دو هفته‌ی اخیر، هر شب که می‌رفتم خانه از میرویس، نگهبان افغانی بلوک‌مان، سراغ پستچی را می‌گرفتم و این شده بود سوژه خنده‌مان! اول که کلی تعجب کرده بود که من هنوز سربازی نرفته‌ام و بعد می‌گفت نمی‌خواهد سربازی بروی و من که می‌گفتم اینجوری پاسپورت ندارم و نمی‌توانم از ایران خارج شوم، با خنده می‌گفت پس من چی که شناسنامه هم ندارم ولی هرجا دلم بخواهد می‌روم؟!

خلاصه امروز همسر گرامی زنگ زد که برگ سبزم آمده و نقص پرونده و مهر غیبت هم ندارد و تاریخ اعزام را هم زده‌اند یک آبان. جالب است که گفته‌اند یک آبان خودم را به نظام وظیفه معرفی کنم (میدان سپاه) و اسم نیرو و محل آموزشی را نگفته‌اند. مگر اخیرا جریان سربازی رفتن اینجوری نشده که توی همان برگ سبز می‌گویند که کدام نیرو هستیم و کجا باید آموزشی برویم؟

اندر معایب لایورایتر

لایورایتر، در کنار همه‌ی محاسن‌اش دو عیب دارد که گاهی آزار دهنده می‌شود.

1- فرض کنید در یکی از پست‌های قدیمی‌تان گافی داده‌اید و می‌خواهید اصلاحش کنید. میروید توی File، از آنجا Open، بعد مواجه می‌شوید با لیست همه‌ی پست‌هایی که از آغاز تا کنون نوشته‌اید و حالا باید یکی یکی بگردید تا آن پست گاف‌دار را پیدا و اصلاح کنید! نه امکان این هست که مستقیما URL پست را وارد کنید و نه می‌شود جستجو کرد.

2- لایورایتر همه‌جور Insert دارد بجز Insert Symbol. حالا امکان تعریف Shortcut پیشکش! من توی ورد یک کلید میانبر برای Non-breaking space تعریف کرده‌ام و هر وقت می‌خواهم به جای «می توان» یا «میتوان» بنویسم «می‌توان»، هیچ مشکلی ندارم. اما پرداختن به وسواس‌های ویرایشی یک فارسی‌نویس در لایورایتر واقعا کار شاقی است.

البته خیلی‌‌ها به عنوان راه حل از برنامه‌ای مثل Keyboard Layout Manager برای ویندوز استفاده می‌کنند و با انگولک کردن نقشه‌ی کیبرد در سیستم‌عامل، خودشان را خلاص می‌کنند ولی چنین راه حل‌هایی برای ویستا خیلی عملی نیست.

برادر محسن پرویز و آثار صادق هدایت

در حال حاضر که داریم تنمان را برای دور دوم ریاست جمهوری الفنون صابون می‌زنیم و سعی می‌کنیم به مغول‌تازی کیهانی‌ها در عرصه فرهنگ عادت کنیم، شنیدن خبر حذف کتاب‌های صادق هدایت از نمایشگاه کتاب، چندان هم ناگوار یا غیرمنتظره به حساب نمی‌آید.

اما بد نیست ببینیم کسانی که کتاب‌های صادق هدایت را از نمایشگاه جمع‌آوری چه جور آدم‌هایی هستند و چگونه فکر می‌کنند.

رئیس نمایشگاه کتاب تهران و معاون فرهنگی وزیر ارشاد، کسی است به اسم دکتر محسن پرویز. متولد 42 است و دکترای پزشکی دارد از دانشگاه بهشتی و سابقه‌ی ادبی‌اش هم تا جایی که در رزومه‌اش آمده، چیزی است در حد 6-7 مقاله و یک داستان کوتاه به نام «عبدالله» و یک شعر با عنوان «گنجشک و غربیل و ستاره»

mohsen-parviz

جناب پرویز از همپالکی‌های محمد رضا سرشار است و خزانه‌داری انجمن کذایی قلم را به عهده دارد و در جلسات نقد ادبی حوزه هنری حضور مستمری داشته و گاهی اداره کننده‌ی جلسه هم بوده.

اگر داستان «علویه خانم» صادق هدایت را خوانده‌اید (دانلود)، بروید و جریان نقد این داستان را در یکی از همان جلسه‌ها بخوانید (+) و خصوصا از نظرات برادر پرویز استفاده کنید و سطح درک ایشان را از داستانی مثل علویه خانم ببینید و لذت ببرید!

خط اوستایی در کلیپ شکیرا و بیانسه

احیانا اگر جمعه‌ای باشد و با دوستان دور هم نشسته باشید و مشغول گپ زدن باشید و تلویزیون هم روی کانال PMC باشد و در حال نشان دادن کلیپ Beautiful Liar از بیانسه و شکیرا باشد و یکدفعه ببینید که پشت سر بیانسه و شکیرا روی دیوار به اوستایی چیزهایی نوشته، چه حالی پیدا می‌کنید؟

Beautiful-liar

امروز رفتیم سراغ در آوردن ته و توی موضوع و بعد از تماشای کلیپ و مطالعه‌ی شعر آن که هیچ ربطی به تعالیم زرتشت و ایران باستان ندارد (سهل است به هیچ چیز باستانی دیگری هم ربط ندارد) و توجه به این نکته که درست قبل از نمایش خط اوستایی، موسیقی ریتم عربی به خودش می‌گیرد، به این نتیجه رسیدیم که احتمالا طراح صحنه منظور خاصی از نمایش این خط نداشته و چه بسا نمی‌دانسته با خط اوستایی طرف است و شاید مثلا فکر می‌کرده این هم نوعی خط عربی است!

کلیپ خیلی جدید نیست و مربوط به فوریه 2007 است. بیشتر سایت‌هایی که کلیپ را معرفی کرده‌اند در توصیف صحنه‌های آن از خط اوستایی (Avestan) نام برده‌اند و بعضی‌ها توضیحات اضافه‌ای هم داده‌اند که این خط ربطی به زبان فارسی پیدا می‌کند. البته این موضوع یک جورهایی فرض پاراگراف قبل را زیر سوال می‌برد.

چند کلمه از توکای مقدس

از آن کامنت‌های ناشی از سرسری‌خوانی که برای همه‌مان می‌آید، یکی هم برای توکای مقدس آمده و او هم در جواب نوشته:

«دنیای ما سرشار از سوء تفاهم است؛ می دانید چرا؟ شاید به این خاطر که زبان هم را نمی فهمیم، به حرف هم گوش نمی کنیم، هیچ متنی را دقیق نمی خوانیم، کلمات را با وسواس انتخاب نمی کنیم، خوب تجزیه و تحلیل نمی کنیم و از همه جالب تر، چون به هیچ عکسی خوب نگاه نمی کنیم.»

توقع زیادی است اگر از همه‌ی کسانی که گذارشان به صفحه‌ی ما افتاده، انتظار داشته باشیم نوشته‌هایمان را نکته به نکته مو به مو بخوانند و به تمام ظرایف و لطایفمان توجه کنند. اما حداقل از کسی که کامنت می‌گذارد می‌شود توقع داشت که اول بداند و بفهمد چه خوانده و بعد کامنتش را مرحمت کند!