تا اینجا دانستیم که دستور زبان فارسی باستان، یک جورهایی شبیه به فارسی مندرآوردی ما است. باز هم فارسی مندرآوردی و کلمهی علی را در نظر بگیرید…
قرارمان این بود که علی با توجه به نقشی که در جمله دارد، پسوندهای مختلف بگیرد. پس وقتی کتیبههای فارسی مندرآوردی را میخوانیم، یک جایش میبینیم که نوشته علیا، یک جای دیگر علیو و جای سوم نوشته علیام. یعنی خود «علی» بدون پسوند هیچجای کتیبههای فارسی مندرآوردی نمیآید.
اسم این حالت «خالص» و پسوندنگرفتهی واژهها را میگذاریم «ستاک» (به انگلیسی stem). وقتی علی رفت توی جمله و بسته به نقشی که داشت، پسوند گرفت، (مثلا علیو) میشود حالت صرفشده (به انگلیسی case-form).
بعد هم اگر قرار بود که واژهنامهای برای فارسی مندرآوردی درست کنیم، لابد فقط همین ستاک واژهها را مینوشتیم و درآوردن حالتهای مختلف صرفی را به عهدهی خواننده میگذاشتیم تا ستاک را بگیرد و پسوند مناسب را به آن بچسباند و کلمهای مناسب جمله درست کند
اوضاع در فارسی باستان هم همینطوری است. مثلا همان کلمهی «مرت» را در نظر بگیرید. ستاک این کلمه martiya- است. توجه کنید که آخر ستاکها یک خط میچسبانیم که نشان دهد که باید یک پسوند به این ستاک بچسبد تا واژهای مناسب جمله از آن درست شود. آنوقت martiya- وقتی میخواهد آفریده شود، تبدیل میشود به martiyam (دیگر آن خط را ندارد) و وقتی شادی مال اوست، میشود martiyahyā و همینطور در نقشهای مختلف پسوندهای مربوط به آن نقش میگیرد.
البته نه اینکه فکر کنید هر چیزی در فارسی باستان، این داستان نقش و پسوند را دارد. بعضی کلمات مثل همان hya (در متنی که خواندیم به معنی «که» آمده بود) همیشه یک شکل دارند و افعال هم (مثل adā) داستان مفصلی دارند برای خودشان.
برگردیم سراغ DNa و چند خط دیگر هم بخوانیم. این چهار خطی را که خواندهایم تکرار نمیکنم. یادتان هست که اهورا مزدا داشت یک چیزهایی را میآفرید؛ الان هم ادامهی فعالیتهای اهورامزدا را میخوانیم:
۵ : hya : Dārayavaum : xšāyaѲiyam : ak
۶ unauš : aivam : parūvnām : xšāyaѲ
۷ iyam : aivam : parūvnām : framātā
۸ ram : adam : Dārayavauš : xšāyaѲiya : va
کلمهی akunauš که رنگش را قرمز کردهام، فعل است به معنی ساختن یا کردن.
قسمتی از خط ۸ را هم که کمرنگ کردهام، مربوط میشود به درس بعد و الان کاری به کارش نداریم.
کلمهی hya را هم که قبلا دیدهاید.
برای بقیهی واژهها اول کمی فکر کنید که چه معنی ممکن است بدهند و به کدام واژه در فارسی امروز شبیهاند. (خلاقیت نشان دهید، با کلمه بازی کنید و اگر زبان ایرانیای غیر از فارسی بلدید –مثلا کردی- ببینید شاید چنین واژهای یا شبیه به آن در زبان دیگر وجود داشته باشد!) معنی هر واژه را که حدس زدید، به فرهنگ لغت بندانگشتی پایین رجوع کنید و ببینید حدستان چقدر درست بوده.
ستاک |
معنی |
توضیح |
xšāyaѲiya- |
شاه |
عمرا توانسته باشید این را حدس بزنید! |
Dārayavau- |
داریوش |
بعدا که به تجزیه و تحلیل واژهها رسیدیم، میبینیم که معنی میدهد: دارای اندیشهی نیک |
aiva- |
یک |
|
parū- |
بسیار |
حدس زدید پارو؟؟ با خودتان فکر نکردید پارو چکار دارد به داریوش و نقش رستم؟ |
framātar- |
فرمانده، فرمانروا |
این هم از آن واژههایی است که تجزیه و تحلیلش خیلی جالب است. |
پس اینجور شد که اهورامزدا پس از آفریدن شادی برای مرد، «… که داریوش را شاه کرد، یکی از بسیار شاهان، یکی از بسیار فرماندهان …»
واقعا عالیه سپاس گذارم
میشه بی منت زحمت کشید
آفرین
میشه لیست لغات فارسی باستان رو هم بگذارید.ممنونم
سلام/بسیار بسیار مطالب جالبی رو عنوان میکنید.مممنون
1) اگر ممکنهشرایطی را فراهم کنید که بشود خط میخی را هم به فارسی ترجمه کرد.
2)فرهنگ لغات فارسی کهن موجوده؟
من تقریباُ تمام لقات خط میخی رو یاد گرفتم/ ولی اکثراً معنی را متوجه نمیشوم
اگر ممکنه راهنمایی بفرمایید.
با تشکر
کتابهای مرجع فارسی باستان معمولا یک لغت نامه هم دارند. مثلا نگاه کنید به فارسی باستان کِنت
از نكات جالبي كه ارائه ميكني ممنونم
مرسی خیلی خوب بود استفاده کردم
زيباست و جذاب.من از كار جالبت ممنونم.