یه بار یه آقایی پسرش رو آورد و گفت که لطفا این پسر من رو نصیحت کن که اینقدر با کامپیوتر گیم بازی نکنه!
جزییاتش ربطی به موضوعی که میخوام تعریف کنم نداره ولی زمان دانشجویی یه منبع درآمد ما تمرین و پروژه نوشتن واسه دانشجوهای دیگه بود. این آقا هم عموی یه دختر خانومی بود که توی دانشگاه غیر انتفاعی نور درس میخوند و تا بیاد فارغالتحصیل بشه چند ترمی کمکخرج من و امید و چندتای دیگه از بچهها شد. اگه درست یادم مونده باشه خونهی خودشون یه جای خیلی دوری بود و من گفتم نمیتونم تا اونجا بیام و قرار شد خانوم بیاد خونهی عموش که نزدیکتر بود به من.
خلاصه آقای عمو گفت که بیا پسرم رو نصیحت کن و من گفتم چه نصیحت کنم که خودم هم بازی میکنم. گفت آخه این خیلی بازی میکنه! گفتم مثلا جقدر؟ گفت مثلا یه صبح تا ظهر میشینه پای کامپیوتر بلند نمیشه. گفتم من یه بار سه شبانهروز از پای بازی بلند نشدم! چشماش گرد شد و کمی ساکت موند و گفت باشه پس من برم یکی دیگه رو پیدا کنم شما خودت نصیحتلازمی!
بازیای که سه شبانه روز نشستم پاش تا تموم شد اسمش بود Jagged Alliance.
اون موقع خوابگاه بودیم و من کامپیوتر نداشتم و روی کامپیوتر بچهها بازی میکردم. بیشتر روی کامپیوتر امین فیروزشاهیان که خودش بازی رو معرفی کرده بود و یه جورایی تقصیر داشت توی معتاد شدنم.
داستان بازی این بود که توی یه جزیرهای آزمایش اتمی انجام داده بودن و بعضی درختها یه جهش ژنتیک پیدا کرده بودن. یه پدر و دختر دانشمندی کشف کرده بودن که از این درختهای جهشیافته میشه یه مادهی ارزشمندی تولید کرد و یه آزمایشگاه تاسیس کرده بودن توی جزیره برای همین کار. اونوقت یکی از کارمنداشون اومده بود جزیره رو از دستشون در آورده بود و داشت درآمد رو میزد به جیب. پدر و دختره ما رو استخدام کرده بودن که جزیره رو از چنگ یارو در بیاریم. ما هم با یه گروه ارتش خصوصی در ارتباط بودیم که باید از بینشون یه تیم استخدام میکردیم و با اینا میرفتیم به جنگ یارو و جزیره رو قسمت به قسمت آزاد میکردیم.
بازی خیلی پیچیده و سختی بود. غیر از خود جنگ و مسالهی هدایت کردن تیم توی میدون نبرد، کلی مساله جانبی هم بود که بازی رو خیلی واقعی میکرد. مثلا اول کار هم خیلی دستتنگ بودی هم بیتجربه و مزدور حسابی نمیتونستی استخدام کنی. حسابیهایا خیلی گرون بودن یا حاضر نبودن با آدم بینام و نشون کار کنن. بعد هم بازی یه مسائلی مثل خستگی، پایین و بالا شدن روحیه، مشکلات شخصی اعضاء تیم با همدیگه و چیزای اینجوری رو خیلی خوب شبیهسازی کرده بود و وسط جنگ قوز بالای قوز میشدن.
بین کسایی که میتونستیم استخدام کنیم یکی بود به اسم ایوان که افسر سابق ارتش سرخ بود و مهارتهای جنگیش خیلی خوب بود ولی غریب بود و انگلیسی هم بلد نبود به خاطر همین، هم دستمزدش نسبتا پایین بود هم به پیشنهاد استخدام ما نه نمیگفت. همیشه اولین کسی که استخدام میکردیم ایوان بود و اگر هم کشته میشد بازی رو از اول شروع میکردیم. از حرف زدنش هم چند کلمه روسی یاد گرفته بودیم. هنوز بعد این همه سال یادمه که کرشا یعنی باشه یا ایچیوا یعنی یه چیزی.
من انقدر گیر داده بودم به این بازی و همیشه خراب بودم اتاق بچهها تا با کامپیوترشون بازی کنم که برام دست گرفته بودن و جوک میساختن.
یکی از هماتاقیّای خودم هم کامپیوتر داشت ولی رو نمیداد کسی با کامپیوترش بازی کنه. یه روز چهارشنبهای توی ماه رمضون این هماتاقیمون پا شد بره قم (قمی بود). پا شو که از در گذاشت بیرون من نشستم پشت کامپیوترش و ایوان رو استخدام کردم و یا علی … افطار شد، سحر شد، دوباره افطار، دوباره سحر خلاصه یه کمی بعد از افطار جمعه من قسمت شصتم رو هم آزاد کردم و بازی تموم شد.
یکی از شادترین خاطرههام همون شبه که گیج و ویج نشسته بودم وسط اتاق و از خستگی خوابم نمیبرد و مخم هم اصلا کار نمیکرد و در عین حال میخواستم نشون بدم که هیچیم نیست و حالم خوبه و سعی میکردم توی صحبتهای هماتاقیهام شرکت کنم ولی جوابهای خیلی چرت و پرت میدادم و همه غش غش میخندیدن خودم هم همراهشون.
خوب، خوبه، هنوز سرپایی…. راستی تو هیچوقت قسمت دومش رو بازی کردی؟ خداییش خیلی بازی باحالی بود… فکر کنم اون رو هم یه جا داشته باشم… بگو اگه خواستی علم کنم برداری
آره قسمت دوم رو هم با بهنام بازی کردیم. اگه داری رو کن کلکسیون کامل بشه
من قسمت دومشو خیلی دوست داشتم بنظرم از همه لحاظ بهتر شده بود. ایوان هم انگلیسیش بهتر شده بود ؛)
علی؟ کوشی؟ از حال نرفتی پای کامپیوتر که؟ خبری ازت نیست….
هاها، نه شروع نکردم هنوز. گذاشتم واسه آخر هفته. وسط هفته از این ریسکا نمیکنم!
بیا بالام جان، DosBox رو از اینجا بگیر نصب کن:
http://www.dosbox.com/
آدرس download رو هم برات فرستادم با ای-میل. دو تا فایل ISO هستش، یکی مال بازی اصلی یکی هم مال Expansion Pack. یه دونه Patch هم برات گذاشتم مال بازی اصلی. این رو حتما نصب کن. بهت اجازه میده وسط نبرد بازی رو Save کنی. اینجوری اگه ایوان وسط بازی کشته بشه مجبور نیستی بری میدون ترافالگار دنبال آدم بگردی!
ایهاالناس، بهنام، من اینجا از خودم در قبال تمامی اتفاقات بعدی سلب مسولیت میکنم. اگه این از کار اخراج شد یا ازگشنگی تلف شد پای کامپیوتر کسی بعدا نیاد یقه ما رو بچسبه! لطفا به خانمش هم یکی خبر بده که علی از دست رفت!
(دهنت سرویس… فکر کنم خودم هم باید برم نصبش کنم… دو سه سالی هست بازیش نکردم…!)
امتحان شد! روی Windows 10 با DosBox مثل ماه کار میکنه! 🙂
این چی میگه: https://en.m.wikipedia.org/wiki/Jagged_Alliance_(series)
ظاهرا ورژن ۲۰۱۳ انلاین اومده!
تو توضیحاتشم زده ورژن مک هم داشته!
برم پیدا کنم شاید کار کرد ؛)
نسخهی آنلاینش رو نمیدونم ولی سال ۲۰۱۲ یه نسخه جدید داد که خیلی افتضاح بود. گرافیک و موسیقیش خیلی بهتر شده بود ولی بازی هیچکدوم از ظرافتهای نسخهی اول رو نداشت و خیلی خشک بود.
یه چیز مسخرهش هم این بود که هیچ جور ماشین یا وسیله نقلیه دیگه توش نبود و مثلا تیم جدید که توی سکتور یک پیاده میشدن یه هفته باید قدمزنان راه میرفتن تا برسن به جبهه. یا مثلا تجهیزات میخریدی باید دو هفته وقت میذاشتی بری فرودگاه تحویل بگیری برگردی!
علی، راستی تو هیچوقت Extension Pack این بازی رو بازی کردی؟ یه بازی بود به نام Jagged Alliance: Deadly Games. به قشنگی و قرص و محکمی بازی اصلی نبود، ولی خوب اونم خیلی حال میداد. مخصوصا دیالوگهاش معرکه بود. یه داستان منظم هم نداشت، هر دفعه یه ماموریتی بهت داده میشد و باید یه تیم درست میکردی و انجامش میدادی. منتها سختی بازی اینجا بود که تعداد Turn ها محدود بود و باید دقیقا محاسبه میکردی که کی هر نوبت باید چیکار کنه. فکر کنم یه جا داشته باشمش، اگه خواستی بگو بفرستم برات. ولی ای-میل خانمت رو هم بفرست، قبلش به ایشون اخطار بدم!
نه، بفرست بازی کنم. اتفاقا خیلی دنبال بازی خوب میگردم این روزا
این بازی نسخهای واسه گنو/لینوکس (اوبونتو) داره؟
اون نسخهای که ما بازی میکردیم تحت داس بود. موضوع مال قبل از اختراع ویندوز ۹۵ ئه. چند وقت پیش امین یه سیمولاتور داس با خود بازی رو برام فرستاد بعد از سالها بازی کردم خیلی چسبید. توی اوبونتو هم اگه بخوای بازی کنی باید سیمولاتر داس داشته باشی قاعدتا.
تا اونجایی که یادمه ورژن ۲ تحت ویندوز بود
من یادمه این بازی بی چک و چونه روی Windows XP اجرا میشد. فکر کنم از Windows Vista به بعد ویندوز دیگه سیستم صوتی 16 بیتی داس رو پشتیبانی نکرد، صدای اون بازی هم از کار افتاد. روی Windows 7 من با DosBox میتونستم خیلی راحت بیارمش بالا. به فکر افتادم برم روی Windows 10 هم امتحان کنم.
آه، در ضمن، من یادمه یه بار توی یه فروشگاه نسخه این بازی رو دیدم برای Nintendo DS! مات و مبهوت!
داشتم فکر میکردم راجع به این بازی که دیگه کی با این کلی سر کار رفته جز من و تو، یادم افتاد آرش سالاریان (منبع بازی!) و حجت قادری هم مثل تو بدجوری کک این بازی تو تنبونشون افتاده بود. فکر کنم حجت اونقده پاش نشت و باهاش ور رفت، آخرش بازی رو حسابی هک کرد… مثلا نارنجک رو بجای اینکه بذاره تو جیب جلیقه یارو میذاشت توی گوشش! اینجوری مهمات بیشتری با خودش میبرد واسه درگیری…
حالا این “همپیمانی پردرسر” یعنی چی؟ تلاش یه باستان-زبان شناس کامپیوتریه واسه ترجمه Jagged Alliance؟ من که خیلی زبان مبان حالیم نمیشه، ولی اگه جای تو بودم مینوشتم “اتحاد ناهمگون”
جالبه هر چی به خودم فشار آوردم Alliance رو چی ترجمه کنم اتحاد به ذهنم نرسید! خیلی بهتره. ولی ناهمگون خیلی نرمه واسه ترجمه Jagged نمیپسندم.
اتفاقا میخواستم به کاشف بازی هم اشاره کنم هر چی فکر کردم اسم آرش سالاریان رو یادم نیومد. خوب شد که گفتی. حجت رو نمیدونستم اصلا اهل بازی هم بود.
غیر از ما بهنام (پسر داییم) هم دچار اعتیاد شد. چیزی که برام عجیب بود این بود که بازی به این جذابی چطور معروف و همهگیر نشد. یه بار با بهنام بحث میکردیم به این نتیجه رسیدیم به خاطر اینه که اولش خیلی کند شروع میشد. خود من هم اگه تو اون بیست دیقهی اول مسلح کردن تیم و فرستادنشون به اولین سکتور رو کنار دستم نمینشستی احتمالا اصلا علاقمند نمیشدم.
یه دلیلش هم این بود که گرافیک جذابی نداشت. بازی مثل Commandos با وجود اینکه از نظر Game Play انگشت کوچیکه این بازی هم نمیشد با اون گرافیک قشنگش خیلی بیشتر همه گیر شد.
یادمه mike خیلی گرون بود و فقط میشد برای همون روزای اخر که خیلی پولدار بودیم استخدام کنیم،
فیدل هم متخصص مواد منفجره خوب و مقرون به صرفه ای بود.
یادمه یه دفم رفتیم خونه اقا امین و کلی درباره بازی سه تایی صحبت کردیم.
آقا دمت گرم، خیلی با حال بود. ما رو یاد گذشته ها انداختی. این بازی خداییش حرف نداشت… تا همین چند سال پیش من خودم سالی یه دفعه بازی رو از اول بازی میکردم، خیلی حال میداد…
یادمه یه دفعه داشتی رو کامپیوتر من بازی میکردی، میخواستی این سکتور شصت رو بگیری. منم داشتم میرفتم کار آموزی یا یه جایی، الان یادم نیست کجا. بهت گفتم علی، با این تیم نمیتونی اینجا رو بگیری. خداییش همه بازی یه طرف، این سکتور شصت هم یه طرف، خیلی سخت بود گرفتنش. جم میخوردی به معنی واقعی کلمه تیربارون میشدی. خلاصه تو هم حرفه ای بازی درآوردی و گفتی نه بابا من میگیرم و کاری نداره و این حرفها. آقا ما رفتیم بیرون تا عصری دیروقت بر نگشتیم. وقتی برگشتم دیدم هنوز پای کامپیوتری و این دفعه یه تیم توپ درست کردی و دوباره میخوای حمله کنی سکتور شصت! تیمت هم Mike و Magic و Scully و Lynx و اینا بودن….! یعنی اونقده برگشته بودی تو بازی به عقب تا اینقده پول دربیاری که اینا رو استخدام کنی!
اون سه شبانه روز رو هم یادمه، هم اتاقیهات لقمه لقمه غذا دهنت میذاشتن که از گشنگی نمیری… بعد از سه روز اومدم اتاقتون بهت سر بزنم دیدم نیستی. پرسیدم علی کو؟ هم اتاقیت گفت: “ایوان کشته شد، علی رفته میدون آزادی مزدور استخدام کنه…!”
هاهاها آره یادمه. توی اون حملهی اول ایوان کشته شد، من اشک توی چشمام حلقه زده بود. فکر کن یکی که پنجاه و نه سکتور رو برات گرفته باشه سر شصتمی کشته بشه چه حالی میشه آدم. از اونور هم نمیشد برگردی عقب از اول شروع کنی که ایوان باشه. خلاصه یه چشم خون یه چشم اشک سکتور آخر رو گرفتم
خیلی باحال بود!
یعنی زمان شما هر کسی واسه خودش یه PC تو اتاق داشت؟
چند نفر تو یه اتاق بودین؟
توی هر اتاق چهار یا پنج نفر بودیم. مثلا اتاق ما پنج نفره بود اتاق امین فیروزشاهیان چهار نفره اگه اشتباه نکرده باشم.
کامپیوتر خیلی گرون بود اون موقع. اتاق ما فقط یکی از بچهها داشت. لپ تاپ که کلا نایاب بود و تا سه چهار سال بعدش رواج پیدا نکرد.