من تا حالا برنامهی فرهنگی هنری به این آشفتگی و شلختگی ندیده بودم.
سالنش البته سالن آبرومندی بود، خود ستار هم که خب. ولی وای از برگزاری! وااای از برگزاری!
عمق فاجعه رو میخواهید بدونید، آخرای برنامه یکی از برگزارکنندهها یه کاغذ داد دست ستار. برنامه که تموم شد میخواست نوازندهها رو معرفی کنه اسمشون رو از روی اون کاغذه خوند! حالا کلا با خودش ۱۰ نفر بیشتر نبودنا …! توی اسم خوندن هم اسم دخترایی که ویالون میزدن رو قاطی کرد مجبور شد تصحیح کنه.
یعنی فکر میکنم با ارکسترش دم در سالن آشنا شده بودن و گرنه آدم آلزایمر هم داشته باشه اسم ۹ نفر رو بعد از یه نصفه روز کار گروهی یاد میگیره. هی هم وسط بعضی آهنگها برمیگشت به یکی از نوازندهها میگفت اینجاش رو اینجوری بزن اونجوری نزن.
در مجموع اگه مثل این خواننده دوزاریا با خودش نوار میاورد روی آهنگ ضبط شده میخوند سنگینتر بود.
ولی تازه صدابرداریش رو میدیدی میگفتی باز صد رحمت به ارکسترش!
ما ارزونترین بلیط موجود رو خریده بودیم جامون دقیقا ردیف آخر بود و صدابردار با دم و دستگاهش درست به فاصلهی نیممتری سمت چپ من بود…
دو سه تا آهنگ اول رو که ما هیچی نفهمیدیم چی خوند. آدم وقتی بلیط ارزونه رو خریده هر اشکالی باشه فکر میکنه حتما برگزارکننده مخصوصا اینجوری کرده که دفعهی دیگه بیشتر خرج کنی. ولی بین آهنگ سوم و چهارم صدای ملت از چارگوشه سالن بلند شد که آقای صدای تو رو نمیشنویم! ستار هم رو کرد به آقای مهندس گفت که صدای من رو زیاد کنید صدای سازها رو کم کنید.
این لحظهش خیلی دیدنی بود! طرف یه کمی به پنل جلوش خیره شد، یه دکمهی رو زد، بلندگوهای سالن شروع کرد سوت کشیدن! یه دکمه دیگه رو زد سوتشون قطع شد. ستار شروع کرد خوندن باز هم صداش نمیومد. بین دو تا آهنگ که دیگه صدای ساز هم نبود اومد جوک تعریف کنه، نه تنها صداش نمیومد، یه افکتی هم روش بود انگار میکس کرده باشن با صدای مودم!
تقریبا تا وسطهای نیمهی دوم کنسرت طول کشید تا قلق کار دست یارو بیاد و این وسط یه ده پونزده باری جیغ بلندگوها رو در آورد.
سر یه آهنگی ساز اصلی فلوت بود. ستار وسط خوندن رو به آقای مهندس گفت فلوت و با دستش هم ادای فلوت زدن در آورد که لابد یعنی صدای فلوت رو زیاد کن. کیبردیست هم از گوشهی سن یه کمی بالا پایین پرید هی فلوتنواز رو با دست نشون داد که اینو میگه. من تو دلم گفتم نه نه گوش نکن! مهندس باز یه کم خیره شد به پنل، یه دکمهای رو زد … بعله یکی از موارد سوت کشیدن بلندگوها هم به قصد خیر بالا بردن صدای فلوت بود.
بعد یارو اصلا یه جوری بود. دیدید صدابردارا هدفون میزنن و شیش دنگ حواسشون به کنسرته؟ بالاخره چون مردم بهشون میگن Sound Engineer، اینام یه حداقلی از کلاس حرفهای رو رعایت میکنن. این همینجوری واسه خودش واستاده بود بلند بلند با دور و بریها حرف میزد. یا ستار که از روی سن یه چیزی بهش میگفت این از همونجا با داد جواب میداد. حتی نکرده بود موبایلش رو سایلنت کنه. زنگ که میخورد جواب هم میداد قاطی سلام علیک خیلی با افتخار میگفت ما الان وسط کنسرت ستاریم!
دنبال عکس کنسرت میگشتم توی تگ #sattar توی اینستاگرام آقای مهندس رو پیدا کردم.
اول این عکس رو ببینید که میگم نوازندهها ۹ نفر بودن دروغ نمیگم:
این هم خود آقای مهندس:
ما تو دورهی کارشناسی ۳ واحد خاکشناسی پاس کردیم، تو آزمایشگاه خاکشناسی یه ابزار بود که توی یه کاوری مثل کاور Dj بود، این بود که مسئول آزمایشگاه خاک معروف شده بود به Dj مهندس.
ایشونم بهگمانم باید به لقب «Dj مهندس» نائل بشن.
ستار رو به فنا داده که :))
وای چه افتضاحی شده بیچاره ستار….
یعنی اسیر شرح ماوقعتم انگار اونجا بودم
فقط عکس باز نشد
لینکه به اینستاگرام. اگه فیلتر نشده باشه یه کم صبر کنی باز میشه