یه همکاری داریم این شکلیه:
یعنی واقعا با همین هیبت میاد سر کار. اگر هم یه روز خرابکاری کنه و مجبور بشه کلاه شهرت رو بذاره سرش این شکلی میشه:
اما امروز توی اینترنت یه عکس ازش دیدم این شکلی:
این عکسه رو به هر کی نشون میدم کلی حیرت میکنه. یه جوری که انگار هیبت جوونیش غیر عادی باشه و هیبت الانش عادی
آفرین به درجه آزادی در آنجا که شخص میتواند با آن هیئت به خیابان وسر کاربیاید و با او رفتاری که با دیوانگان میشود نمیشود .
واقعا هر چی از فرهنگ مردم تو بلاد اسلام بگم کم گفتم. من یه بار چند سال پیش یه شلوار زرد پوشیدم رفتم بیرون اینقدر مسخره ام کردن که نزدیک بود اشکم در بیاد. طرف با پنجاه – شصت سال سن کله اش رو از پنجره ماشین آورده بیرون جلو صد نفر آدم میگه شاشیدی به خودت!! حالا اگه با تیریپ این دوست شما برم بیرون که…
فکر کنم اونی که تو مدرسه سر بچه تنبلا می گداشتن و گوشه کلاس وایمی ستوندنشون کلاه بوقی بوده.شاید توی داستهای آل احمد خوندم (شمس یا حلال کدومشون بودن یادم نمی آد)
اونوقت اون کلاه شهرت خیلی بو میده؟
آقا برای dunce cap چه ترجمه بهتری هست؟ توی زمان مدرسه ما از این رسما نبود ولی حتما یه معادلی داره. تو چیزی نشنیدی؟
شاید کلاه شرمساری
ضمناً سؤال من بو بود. آخه اون یکی همکارت خیلی حالش بده
آهان نه! اون داره میخنده