اون موقعی که من دنبال کار میگشتم و یه مقدار طول کشیده بود، خیلیها توصیه میکردن که دنبال یه کاری با درآمد کمتر بگرد یا مثلا میری یه جایی بهت میگن نه، بگو من با دریافتی کمتر هم حاضرم کار کنم.
من زیر بار نرفتم و انقدر صبر کردم که یه کاری با حداقل درآمدی که میخواستم پیدا شد. ولی همیشه برام سوال بود که آیا سیاستم سیاست درستی بوده یا نه. خصوصا که اون دورهی علافی اول مهاجرت خیلی روان آدم رو زخمی میکنه. آدم تازه وقتی از توش در میاد میفهمه چقدر سخت گذشته بهش.
حالا یه مدته شرکت ما دنبال یه نفر میگرده برای تیم آی.تی مستقر توی کارخونه. حقوقش هم قراره ۳۰ هزار پوند در سال باشه که حقوق متوسطیه برای این شغل، نه کمه نه زیاده.
یه چیزی که جالبه اینه که من فکر میکردم حالا نیروی کار ریخته توی بازار و یه شرکتی بخواد استخدام کنه کافیه دست دراز کنه و به یکی اشاره کنه که بیا ولی حالا میبینم که نه از این خبرا نیست و شرکتی که بخواد با بودجه محدود و حقوق متوسط استخدام کنه و بسته تشویقی دندونگیری هم نداشته باشه، به این راحتی نمیتونه. این کسایی که تا حالا اومدن مصاحبه یا از نظر فنی خیلی خلاص بودن یا یه مشکل دیگهای داشتن یا اینکه خوب بودن ولی یه کار بهتر براشون پیدا شده و به ما گفتن نه.
هفته پیش یه پسر هندی اومد به اسم آناند کومار برای مصاحبه که رزومهش خیلی خوب بود و یه امتحان فنی ساده که میگیریم رو هم خیلی خوب جواب داد و همه جوره مناسب بود ولی زبانش خیلی بد بود. یعنی من که باهاش صحبت نکردم ولی وقتی ريیس بگه زبان یکی بده بدونید که خیلی ضایعه چون خودش با عجیب و غریبترین لهجه ها خیلی راحت تا میکنه و میفهمه و میفهمونه. خلاصه به خاطر زبانش ردش کرد.
بعد هم صاف و صادق بهش گفت که بابا جان یا زبانت رو تقویت کن یا دنبال یه کار برنامه نویسی باش که سر و کاری با مردم نداشته باشی و مثلا نخوای نصفه شب جواب تلفن کسی رو بدی که فلان دستگاه هنگ کرده چیکارش کنم.
قسمت عبرت آموزش اینجا بود که طرف پیشنهاد داد که نه و من راضیتون میکنم و اصلا بیایید با ۲۰ هزارتا استخدامم کنید من ثابت میکنم که میتونم و این حرفها. رییس در عین تعجب من قبول نکرد. پرسیدم چرا؟ ۲۰ هزار تا که میارزید؟ گفت شرکت لنگ سالی ۱۵ هزار پوند نیست که من بیام به خاطرش تیمم رو خراب کنم.
خلاصه بدانید و آگاه باشید که اگه بهتون گفتن نه، بیخودی چونه نزنید، مگه این که شرکتش خیلی شرکت در پیتی باشه که یه کسری از حقوق سالیانه شما براش رقمی باشه و انگیزهای ایجاد کنه
دلم سوخت برا هندیه …
ایکاش تقویت کنه زبانشو …
سلام علی آقا
همیشه سایتت رو میخونم
خواننده خاموش نوشته هاتم
خیلی دوست دارم از ایران برم
ولی نمیدونم از کجا باید شروع کنم
ممنونت میشم بهم کمک کنی هم خدمتی و دوست قدیمی
علی جون یه گزارش مفصل و متفاوت از المپیک بفرست. البته لطفا.
الحق که رئیستون فهمیدست!
ضمنا آدما معمولا تا جای طرف مقابل (اینجا استخدام کننده) نباشن، سخت میتونن درکش کنن.
کلا این مسائل اول مهاجرتمون خیلی شبیه همه انگار 🙂
آره منم تجربه بیکاری داشتم و بعد از اینکه مشغول شدم دیدم سالی اوهههههه تومن داشتم ضرر مالی به خودم میزدمو خبر نداشتم. ولی اینو بدون که اینجا برعکسه اونجاس و هر کاری با هر حقوقی هر جایی باشه بالاخره هر کسی براش پیدا میشه.
موافقم. کلا خیلی از کارفرماها نسبت به خودکوچک بینی متقاضی ها حساسند
این رو خیلی موافقم که آدم وقتی مشغول به کار میشه تازه می فهمه اون دوران بیکاری چه قدر سخت گذشته !!
جالب بود .
خب اگه لنگ ۱۵ هزار تا نیستند چرا اونو نمیگذارن رو ۳۰ هزار تا که بتونن کسای با شرایط بهتر رو بگیرن؟
اونوقت اول از همه من هم مدعی میشم که آقا پس 15 تا هم بذارید روی حقوق من!