منشیمون اسمش «مایی» ئه. یه دختر ریزه میزه سیاه فرانسویه که حالا من میگم منشی ولی اصولا همه کارهای دفتریمون رو انجام میده. یعنی تلفن جواب میده، قرارهای ملاقات مدیرا رو هماهنگ میکنه، کسی بخواد بره مسافرت ویزا و بلیط و هتلش رو ردیف میکنه، کارت اعتباری شرکت دستشه خرجهای موردی رو میپردازه، و … ولی در عین این که این همه کار سرش ریخته و به ندرت میبینید بیکار برای خودش نشسته باشه، بازم حواسش به همه چی هست.
اون اوایل یه بار من چایی ریخته بودم برای خودم داشتم شیرینش میکردم (من چایی رو خیلی داغ خیلی شیرین میخورم) یه دفه توجهش جلب شد گفت علی چند تا پاکت شکر میریزی توی چاییت؟ من با یه لحن طلبکاری گفتم «شیشتا» که یعنی این چه وضعشه پاکت های شکرتون اینقد کوچیکه آدم باید شیش تا بریزه تا چاییش شیرین بشه؟ ولی به جای این که خجالت بکشه تازه شاکی شد که آخه این چه کاریه میکنی و مگه نمیدونی چقدر ضرر داره و به جوونیت رحم کن و خلاصه همونجا فیالمجلس ازم قول گرفت که چهارتا بیشتر نریزم. هر از گاهی هم تعداد پاکتها رو چک میکنه چارتا بیشتر نباشه و از اونور هم روی مخم کار میکنه که برسونم به دو پاکت.
امروز ظهر یه جور چایی نعنایی خریده بود میگفت بیا علی تو هم از این بخور اصلا شکر نمیخواد. من هم گفتم این که شکر نمیخواد که دیگه چایی نیست و بحث کشید به عادتهای مربوط به چایی خوردن. حالا این مایی توی فرانسه یه دوست مراکشی داره که اونا هم خیلی چایی غلیظ و شیرین میخورن میخواست بدونه که اینجور چایی خوردن من توی ایران رسمه یا فقط عادت منه؟ ما هم از دهنمون پرید که نه، توی ایران ملت چایی قند پهلو میخورن! یعنی گفتم که به جای این که قند رو توی چایی حل کنن میذارنش توی دهنشون و چایی تلخ میخورن!
حالا از ظهر کارمون در اومده توضیح دادن این که کله قند چیه و قند شکسته کدومه و چه جوریه که قند به حلقمون نمیپره و چهجوریه که چایی از گوشه دهنمون نمیریزه و کلی جزئیات دیگه! بدبختی یه حبه قند هم این دور و بر پیدا نمیشه یه کارگاه عملی برگزار کنم سوالا برطرف بشه!
اتفاقا مامان منم چایی رو داغ میخوره!
یه بار اومدم چایی رو مثل مامانم بخورم،دهانو مری و معده که هیچی، تا آخرین جای روده بزرگمم سوخت!
واییییییی
یکی از بستگان ما یه مدت با ژاپنی ها در ارتباط بود سر چایی خوردن ماجراهای جالبی باهاشون داشت. اونها که دیگه اصل چایی خورند. البته می گفت چایی باز (غیر کیسه ای ) خیلی کم مصرف می کنند برای همین مزه چای دم کرده ایرانی ها براشون خیلی دلپذیره.
حتما خبر داری که دلار شده دو هزار تومن (اون هم قاچاق) سکه هم یک میلیون و صد و پنجاه ! مردم دارند پولهاشون را از بانک ها می کشند بیرون.
يه كم در مورد تنگه صحبت كن! كه مي خواهيم بريم ببنديمش:دي در مورد اين موضوع هاي فرعي با اين مستكبرين صحبت نكن
تنگه هرمز؟ هاها!
منم یه سره باخاله جونتون سرجنگم که چایی روداغ نخوره.پس بگو این یه عادت ارثیه.
جدی میگی سنا؟! من و مامانمم داغ میخوریم
سردش که معنی نداره، آب حوضه 😀
بله.ازمتد های خوردن چایی داغ درخانواده نایب زاده خوردن نوک چایی (منظور مقدار خیلی کم)است .هرکسی هم نمیتونه!!!
هاهاها! یعنی این همه سال با چه دقتی توی نخ چایی خوردن مامانت بودی! این خیلی نکته تخصصیه!
نچ.این نکته نوک چایی رواتفاقاازخاله عاطفه شنیدم.
یکم در مورد کله قند و سفره عقدو این حرفا هم اگه اضافه می شد به بحث، می تونست تا مدت خوبی موضوع جالبی باشه برای اون بنده خدا!
این رو از حضرت جورج ارول بخون که هر چایی خوری به خوندنش محتاجه:
http://www.booksatoz.com/witsend/tea/orwell.htm
=))
من فکر کردم این آمریکاییها فرهنگ چایی ندارن قند هم نمیدونن چیه پس تو انگلیس هم قند کمه؟ ما البته یه شکر مکعبی پیدا کرده بودیم که میشد به جای قند استفاده کرد شاید اونجا هم پیدا بشه.
من بچه که بودم فکر میکردم بزرگترا قند رو قورت میدن چون ما بچه ها اول قند رو خیس میکردبم بعدشم زود میجویدیمش 🙂
من واقعا این حوصله تورو تحسین میکنم D: