قرار است گشتاسپ، شاه ایران با ارجاسب شاه خیونان درگیر جنگ شود.
انگیزه جنگ مذهبی است. یعنی گشتاسپ زرتشتی شده است و ارجاسب خوشش نیامده و میگوید یا از دین زرتشت برگرد و در عوض از ما خراج بگیر، یا سر دین زرتشت بمان تا بیاییم و دمار از روزگارت درآوریم. گشتاسپ هم راه دوم را انتخاب میکند و شروع میکند به سربازگیری.
آن وقتها از ارتش منظم و حرفهای خبری نبوده و شاه برای هر جنگ سربازگیری میکرده و سربازها بعد از جنگ میرفتهاند سر خانه و زندگیشان تا جنگ بعدی. گشتاسب برای سربازگیری به برادرش فرمان میدهد که :« بر بالای قلهها و کوههای بلند آتش روشن کن. کشور را آگاه کن و پیکها را آگاه کن که بجز موبدان که آب و آتش بهرام را ستایش میکنند و حفظ میکنند، از ده ساله تا هشتاد ساله هیچ مردی در خانهی خود نماند …»
خلاصه که انگار معافیت طلاب و روحانیون از خدمت زیر پرچم، سابقهی باستانی دارد!
شرح جنگ گشتاسپ و ارجاسب در متنی پهلوی به نام «یادگار زریران» آمده است. «زریر» نام برادر گشتاسپ است که در همین جنگ کشته میشود. گشتاسپ یکی از شخصیتهای شاهنامه هم هست: شاه حامی زرتشت و پدر اسفندیار رویینتن. توی همین جنگ هم آخر سر اسفندیار کار را یکسره میکند.
یه چیزی همیشه تجربه شده: دین اگر با قدرت ترکیب شود فاسد مشیود؛ حتی مثل زرتشت کسرایی، مسیحی کلیسایی و فئودالی، یهودی صهیونیستی و خوب همه میدونند که اسلام و تشیع ولایت فقیه
درود بر دوست آشنای ِ ناشناس !!!
” ناشناس “، چون نمی شناسمت خب!!!
و
آشنا برای اینکه دو سه سالی هست که می شناسمت به مجاز. از وبلاگ پیشینت همان خودآموز خط میخی
من “زاده ی “پارسوماش” هستم و نویسه ی(فونت) پارسوماش را هم از وبگاه خودآموز خط می خی ات گرفته بودم و …. بگذریم. چندی پیش نوشته ات را درباره الاستاذ السید ناصر البوربیرار (با “با”ی عربی !)خواندم. دست مریزاد این کاخ استوار وبگاه هایت را … می خواستم چیزی درباره همان الاستاذ نامبرده بگویم. چندی در وبلاگش (ناریا5 – NSRIA5.BLOGFA.COM دوستانه و به آیین ادب ِ و فرهنگ انسانی/ایرانی با او به پرسش و پاسخ پرداخته بودم (با برنام ” سبزجامه”؛ می توانی ببینی) و کوشیدم از در دوستی به درون وبگاهش شوم و اندک اندک بپرسم از چرایی ِ برخی دوگانه گویی ها و پنداره های گزافش و سخنان لافش. و کوشیدم خود را نا آگاه از شیوه و شگرد درروغ پردازی و تاریخ سازی بنمایانم . البته همان آغاز کار گفتمش که من با شما همرای نیستم گرچه ” بنیان برخی انگاره هایت را می پذیرم. بنیان سخنانش همان بازنگری و بازاندیشی در کارنامه و پیشینه ی تاریخی ایران و پیرامون آن است نه آن بنیان پندارین که می گوید او:رخداد”پلید پورم”!!! ولی از پاسخ به همه ی پرشهایم چشم پوشیده مررا به بنیان اندیشی به شیوه خودش فرا می خواند. که : سحن گفتن از زبان و فرهنگ و سیاست و …. در سرزمینی تهی از هرگونه باشنده نابجاست. من نشانه هایی زنده از بودن و بازماندن مردمان ” پیشاپورریمی!!! در ایران امروز برایش بازنمودم(مانند نامهای برخی مردمان و تبارهای پیش از هخامنشیان و نیز ویژنام-هایی بسیار نزدیک به نام-های خاندا-نهای ششگانه هم-پیمانی مادها که در میان خاندان ها و تیره و طایفه-های ما، بختیاریان ِ امروزه که هنوز زنده ایم، و برخی از واژه هایی که در گویش ما_ با دگرگونی اندکی از گذر هزاره ها _ بازمانده و من ریشه و پیشینه-شان را تا زمان ِ زبان اوستایی یافته یودم) ولی او هی و هماره از پوریم یهویساخته بودن زبان و گویش و و …و …و سخن گفت . تا اینکه در نوشته ای از وبلاگش (در یابگانی) چشمم به یک دروغ و فریب کاری و ….(نمیدانم نامش را چه بگذارم ) افتاد. او با آوردن یک تصویر از یک سنگ نبشته ی میخی از داریووش بزرگ در تخت جمشید که بسیار هم نامور است ((( اهور مزدا این کشور را از دشمن و دروغ و خشکسالی بپایاد)))
و واژه ی نخستینش را با رنگ سرخ نمایانده و گفته که فلان و بهمان های جاعل و…. پیروان نادان و… آنها نمی پرسند واژه ی “امام” در این سنگ نبشته داریوشی چه می خواهد. خود بهتر می دانی که ” ئی مام” به معنی “این” است در جایگاه مفغول آشکار مادینه ( مونث) نشسته و ریخت ساده یا خُنثای آن “ئی مه” IMA است و نرینه ی آن هم ” ئی مم” می شود (درست گفتم دیگه، اگه نادرست و قاتی بود ویرایشش کن)و…. بگذریم این الاستاذ دُروند و دژمنش در پی آن به ریشخن باستان پرستان داناد (به سخن خودش) پرداخت و گفته که شاید داریوش هم امام بوده با حزب الهی و ولایتی و شیعه و …… وقتی او بی طنز و شوخی مرا بیسواد خواند من هم در پاسخش این را یرایش نوشتم و خواستم بگوید خواسته اش از این دروغ پردازی چیست؟ ولی تنها همین دو سه جمله یی که درباره ی دستور زبن بود را آورد و …. به هروی یگذریم ترسیده بود که دیگه پی روندگانش الاستاذش نخوانند و … گرچه برای اینان راستی و حقیقت همان چیزی است که دوست دارند بوده باشد که این می شود همان پندار و خیال خام شان برای هیچ انگشتن فرهنگ و ادب و پیشینه ی ایران گرامی. بگذریم از این همه روده درازی خواستم این بود که از نوشتن آن نقد و آشنایی نامه درباره ی این فلانی سپاس گزارمت چون خوب و ژرف بررسی کردی سبب این دروغ پردازی و سفسطه بازی او را. و ….یه چیز دیگه. من می خوام توی وردپرس وبلاگ درست کنم واز قالب وبلاگت بسیار خوشم اومد از سادگی اش. قالب وبلاگت در ورد پرس رو می گم که انگار همینه!!؟؟ می خواستم بدونم این از قالبهای آماده ایه که در اینترت می شه گیر اورد یا اینکه سفارش دادی برات بسازن یا اینکه خودت ( کارشناس رایانه هستی راستی) خودت ساخت و پرداختی؟؟؟ که دیگه هیچی دیگه ازآن خودته.
به روی چشم به راه و رایانه ام پاسخت را. ببینم.
راستی اگه زمان داری و می تونی می خواستم کمی رهنمایی کنی منو که امسال می خوام برای کارشناسی ارشد زبانهای باستانی آزمون بدم بیشتر چی ها رو بخونم گرچه زیاد خوندم و بن مایه هایی رو هم چندسال پیش دارم و هم از وبگاه دانشگاهها دریافتم ولی زبون انگلیسیم لکنت داره بدجووووری.
(من کارشناسی ارشد زبان و ادب پارسی دارم ولی شیفته زبانشناسی و غفرهنگ و استوره و … دیرینه شناسی هستم . دوباره باید ارشد بخونم و این بار هم رایگان نیست دیگه. و چندتا پرسش دیگه هم ازت داشتم اگه افتخار بدی با هم گپ (چت) بزنیم. شناسه ی یاهووو پیامبر!!!!!! ام اینه: [email protected]
و گوگل گپ!!= گوگل تاک: [email protected]
من توی گوگل گپ می افزایمت = اددت می کنم البته با پروانه!!!
ولی شناسه ی یاهوو پیام برت رو نمیدونم ؟؟؟؟؟؟؟؟
نشونی وبنگاشت شعر و ور هام رو هم گذاشتم سری بزنی خوشنود می شم.
پدرود باشی و کاران و کاروا و کامیاب و کامبیز و کموبوجیه و کورش و داریوش و… انوشک روان بادی!!
good
آقا ماجد : بنده کوبنده به اون منظور که شما برداشت کردید ننوشتم . در ضمن در بحث کردن دختر بودنو مهربان بودن مهم نیست انسان بودن مهمه – ناسلامتی کلمه خوبی نیست انصافا” – البته من ناراحت نشدم ها;)
با سلام
در مورد شباهت ششم كامنت قبلي بنده بعضي دوستان طنز نكته ي بنده را درنيافته اند منظور بنده اين بود شباهت اعمال سياسي و اجتماعي در دوران باستان و نو به حدي است كه آدم فكر مي كند كتيبه بيستون مطلب جديدي است .
هاها! ماجد جان تقصیری ندارند! من هم متوجه طنز نکته ات نشدم و فکر کردم جدی میگویی! 😉
اتفاقا” طنزش رو متوجه شدیم ولی خواستیم کوبنده برخورد کنیم علی آقا گنجه ای 😉
اگر طنز را متوجه شدي ديگر چرا كوبنده برخورد مي كني ؟ ناسلامتي تو دختري و مهربون !!
سلام. نظر ”آنا” را خيلي پسنديدم. مي خواهم اضافه كنم كه نبايد ساده نگاه كرد. موبدان يادشده براي به سربازي كشانيدن 10ساله ها تا 80ساله ها نقش حساسي داشتند كه بايستي بخاطر همان جنگ بگو ”مذهبي” در شهرها فعال بمانند. همين در عصر صفوي و به خصوص قاجاري برقرار بود به خصوص در خلال جنگهاي ايران و روس, منتهي به تركمانچاي, كه كل سرزمينهاي شمال اترك و شمال ارس تسليم روسها شد شامل موطن اجدادي علي گنجه اي, يعني شهر مشهور ”گنجه”. برخلاف عهد رضاخان كه معافيت خاص ”مجتهدان” بود كه اگر واقعي بودند به درد سربازخانه نمي خوردند و نه عموم روحانيت. البته چنين شد كه صدور ”اجازه اجتهاد” خيلي عمومي شد و اين نوع گواهيها از اين دوره تاريخي به بعد ديگر چندان مبين ارزش واقعي نيست. بعد از سقوط رضاخان هم دربار ضعيف به كسب رضايت روحانيت نيازمند بود و اين تنها باجي نبود كه به اين صنف داد. مي ماند, بعد از انقلاب كه حضور روحانيون در ارتش بسيار جدي تر از ”نظام اجباري” است و شايد هم يك سادگي سياسي, چرا كه سربازي داوطلبانه در بسيج بسيار رواج دارد و آب و نانش هم بد نيست. مي ماند كساني كه واقعا در حال درس خواندن هستند كه مانند دانشجويان ديگر بايد بتوانند درس بخوانند.
چه اطلاعات خوبی داری ایران جون:)
چطوری آقای داده ها ؟
از قلمت خوشمان می آید علی !
همه چیز را با هم مخلوط می کنی
و بلاخره به نتیجه ای که می خواهی می رسی !
این از ویژگی های نسل ماست
یک کلک دل پذیر است !
آقای داده ها؟
حاج صادق بسیجی ، می فرماید آخوندا ؟!
حاجی جون من بسیجی نیستم
من و علی هم دوره بودیم 2 ماه آموزشی
من در حال خدمت سربازی هستم و بسیجی هم نیستم
البته با عرض پوزش که بسیجی نیستم
سلام علي
خوبي؟
عجججججججججججب
اين آخوندااز قدیم معاف بودن پس
راستی علی منم کارگزینی هستم
من ناحیه مقاومت بسیج دانش آموزی و فرهنگیان سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ هستم
هر روز به وبت سر میزنم ولی شرمنده که فرصت پیش نمیومد برات نظر بنویسم واقعا به مطالبت معتاد شدم
الان فرصتی شد که برات یک نظر بدم
امیدوارم قلمت همیشه تاثیرگذار باشه
چه جالب!
چقدر جالب بود . موبدانی برای معافیت ابدی 😉
شباهت دوران باستان و نو بسي از اين فراتر است !!
يكم آنكه فرد نخست كشور هميشه چهر از ايزدان دارد ! (نقل از تاق بستان)
دوم آنكه بزرگ يا بزرگان كشور از ديرباز اصيل و نجيب زاده و از خاندان شاهان و پيامبران بوده اند (داريوش در بيستون)
سم آنكه ايزدان مملكت را با خدم و حشم و آدم و اشيا به فرد مذكور بخشيده اند !(بيستون)
چهارم آنكه ناراضيان همه دروغگواند (گئومات و ديگران)
پنجم آنكه در جنگ ها اورمزد ياري رسان شان است (بيستون) (امدادغيبي! )
ششم آنكه متاسفم فكر مي كنم كتيبه بيستون تازه نقر شده است !!
این قسمت آخر رو متاسفم اشتباه میکنی.
آقا برای بند آخر نظریه شش قسمتی تون مستندات دارید رو کنید اگه نه خواهش می کنم اطلاعات غلط در اختیار خوانندگان نذارید 😉
چهارم آنکه ناراضیان همه دروغگوان. بعد از ششم كنوني (فعلا دعواست. هرچند گويا طنز و گوشه است نه ”اطلاعات…”) شباهت هفتم اين است كه ”خوديها” هم اگر پاي ”مصلحت نظام” باشد از همان قماشند. لااقل درحدي كه مي توان از مناظره ”موسوي-احمدي نژاد” فهميد.