دژبان آچار فرانسهی پادگان است! یعنی هر وضعیت ناخوشایندی که در پادگان پیش بیاید، مسوولین مربوطه با خودشان فکر میکنند که چطور میشود این وضعیت را با بکارگیری مناسب یک یا چند دژبان برطرف کرد!
امروز امام جمعه شهریار آمده بود پادگان و داشت به مناسبت فاطمیه سخنرانی میکرد. پیرمرد خیلی مهربان و بانمکی بود و خوب صحبت میکرد و به مجلس مسلط بود و همه فن سخنرانیاش را هم به کار برد که کسی چرت نزند. صدایش را بالا برد، پایین آورد، شعر فارسی خواند، شعر ترکی خواند، گفت که صلوات بفرستیم، گفت که بلندتر بفرستیم، گفت که باز هم بلندتر بفرستیم، یکی دو گوشه هم به آنها که خوابیدهاند پراند … ولی باز هم یک عده کمبود خواب داشتند و همانطور چهارزانو که نشسته بودند، دستشان را زده بودند زیر چانه و داشتند چرت میزدند. اینجا بود که دیدیم چند دژبان راه افتادند بین صفها و شروع کردند بیدار کردن آنها که چرت میزدند.
فعلا این ابتکاریترین وظیفهایست که دیدهام به یک دژبان محول میشود. البته شاید مبتکر محترم با خودش فکر نکرده بود که کارش یک جور توهین به سخنران به حساب میآید.
بنده خدا امام جمعه شهریار صدایش در آمد و –البته خیلی با لطف و مهربانی- گفت که اینکار لازم نیست و اینجا اگر کسی چرت میزند تقصیر من است و باز هم ترفندهای بیشتری بکار برد در بیدار کردن ملت!
علی گنجه ای پدر من در اومد با این تصفیه کوفتی هر وقت میام یا تو نیستی یا یکی از اون اقایون. تصمیم دارم 18 ماه دیگه خدمت کنم
ئه؟ هنوز تسویهت تموم نشده؟ خوب البته دیگه کاری با من نداری که بودن نبودن من فرقی به حالت بکنه.
سلام
من از سایت خوبتون تشکر می کنم
میخوام که در مورد دژبان و کارهاشون بیشتر بنویسید
در ضمن به منم سر بزنید و خیلی خوشحال میشم که نظرتون رو در مورد وبم بدید .
همیشه به شما سر میزنم.
به امید روزهای شاد برای شما
بهار خانوم دژبان یا بهتره بگم همون سگ پادگان بهش میگن همه خروج و ورود دست اونه یک دژبان اگ بخواد میتونه بزاره حتی بمب بیارن ب پادگان دژبان یعنی حرفش بهد فرمانده پادگان حرف اونه حتی اگ بخواد میتونه ب خود فرمانده هم گیر بده خلاصه بگم من خودم ارشد دژبان پادگان بودم یبار فرمانده راهنمایی رانندگی شهر زنجان دعوت بود پادگانمون اومد رسید با لهجه زنجانی گف اهای دژبان ببیادرو واکن گفتم شرمنده سرهنگ ولی ساعت دودقیقه از 7گذشته نمیتونم درو واکنم گفت باشه بجاش میدم پدرتو در بیارن گفتم باشه ولی بگم درسته سرهنگی ولی اینجا من فقط چیزی ک جلوم نوشته رو اجرا میکنم چون وقت صبح گاه تموم شده متاسفم نزاشتم بیاد تو ولی در عوضش ی گزارش نوشتم ک ایشون همون جناب سرهنگ ب من فلانی در این ساعت توهین نمونده و اسکیت من(همون طناب قرمز ک از دوش دژبان آویزون میشه)را پاره نموده و من درخواست پیگیری ان را دارم فرداش معلوم نشد جناب سرهنگ زنجانی کجا غیب شدن البته هم حق داشت چون توهین ب اسکیت دژ بان شیش ماه زندان داره.
حالا موضوع اینه چرا میگن سگ پادگان چون چپ بری یا راست پاچتو میگیره
سلام به دوستی که من دوره بعد از ایشون رو در همون پادگان خاتمی یزد گذروندم و الان هم در پادگان تهران هستم.
یه سوال از دوستی که مثل من سربازه دارم، با توجه به بحث معافیت های جدید، فرزندان رزمنده زیر ۳۰ ماه جبهه به ازای هر ماه چند روز کسری خدمت دارند؟؟
لطفا بهم بگید، آخه شما تو بخش نیرو انسانی هستید و خبرا زودتر میرسه…
ممنون
سلام علی گنجه ای
دقیقا از تاریخچه خبر ندارم ولی فکر کنم اجدادم از مهاجرای آذربایجان باشن چون کرمان منطقه ای به نام گنجه نداره. اونجا 2 طایفه داره که گنجه ای هستن که ما هم جزو اونا هستیم و طایفه دیگه ای که با ما فامیل هستن ولی فامیلیشون گنجه ای زاده روحانیه.
امیدوارم بیشتر با هم اشنا بشیم گنجه ای
ای ول امام جمعه بازهم به شعور اون 🙂
سلام
مطلب خیلی جالبی بود. برای من -دست کم- از سه جهت قابل توجه بود. یکم: اوضاع پادگانها حتی برای افسران وظیفه که کمبود خواب، یک امر حیاتی، در آنها حل نشده است.
دوم: توصیف از نقشهای دژبان که -نظر به معلومات اندک- برای من تازگی داشت. هرچند ابتکار مربوطه چشمگیر نیست و بوی شامه آزار خودشیرینی آن پنهان نیست
سوم: امام جمعة شهریاری. که “انتقاد” خوابزدگی بچه ها را به خودش برگرداند. نمی پرسم که این نمونه در میان همکارانش یا در کل حاکمیت چه نسبتی دارد اما در حد خودش انکار تکیه به “سرکوب” است.
چیزی که در این یادداشت مشخص نیست جاذبة محتوای این سخنرانی است و اینکه در کنار تاکتیک و تکنیکهای سخنوری که اشاره کردی، چیزی برای گوش کردن هم بود؟ یا همان به که چرتیدن.
وجه اول نکته اجتماعی دارد. قبلا پادگانها هم مثل همه جای مملکت صبح خیلی زود کارشان را شروع میکرده اند. مثلا من خیلی خوب یادم است که دهه شصت، ساعت 5 صبح میرفتیم نانوایی و غیر از نانوایی بعضی از بقالی هم باز بودند و مشتری هم داشتند. حالا همه جای مملکت تمایل پیدا کرده اند به بیشتر خوابیدن ولی پادگانها مثل قبل مانده اند. توی این شرایط خیلی از سربازها سحرخیزی را به عنوان یک مساله موقت 18 ماهه (برای مدت سربازی) میبینند و سعی نمیکنند به آن عادت کنند.
دوم: موافقم. خودشیرینی واژه مناسبی است.
سوم: یک سخنرانی کلاسیک و سنتی بود در مورد حضرت زهرا. نقل حدیث و ترجمه و تفسیر و مقدار قابل توجهی هم ادبیات به عنوان چاشنی. گفتم که از شهریار هم شعر خواند و به فارسی هم ترجمه کرد و …. نه سعی کرد رنگ روشنفکری به صحبتهایش بدهد، نه خیلی کاری به تعابیر بعد از انقلاب داشت.
آن قضیه به خود برگرداندن انتقاد خیلی به نظرم جالب آمد. ادب و مهربانی و احترام به مخاطب
علی جون هنوزم همینه من یادمه پادگان ساعت 4:30 صبح بیدار باش داشتیم
دژبان جماعت به سگ مشهورند !
“سگ”؟؟؟ تحقیرناروایی است هم به دژبان و هم به سگ، حیوانی که از آغاز به بشر و بشریت خدمت کرد و روز به روز به تنوع خدماتش افزوده می شود. تازه ترین، همین چند روز پیش در سایت خبری ایلاف گزارش کردند که برای یافتن نوعی آفت خطرناک برای نخل، امارات متحده عربی به تربیت سگهای متخصص روی آورده و نتیجه بسیار رضایتبخش بوده است.
خوب از هر دو وجه می توانی برسی کنی هم به قول علی لین دژبان ها همه کار می کنند و همه از آن سوی که دژبانان مانند سگ پاچه می گیرند البته نه همه دژبانان و نه همه سگ ها
ایول بما ک میگفتن سگ پادگان چرا چون پاچشونو میگرفتیم اما اینم بگم با کسایی بد رفتاری میکردیم ک حق افراد ضعیفو میکشتن یا زور میگفتن وگرنه با ادمای خوب خوب بودیم