مصطفی با Remote Desktop وصل شده بوده به یک کامپیوتر دیگر و داشته Desktop آن کامپیوتر را در مانیتورش میدیده. به فکرش میرسد که مانیتورش را تمیز کند. دستمال برمیدارد و تمیز میکند. بعد کارش با آن کامپیوتر دوردست تمام میشود و Remote Desktop را میبندد. سوتی ذهنی اینجا رخ میدهد و با خودش میگوید «خب حالا که دسکتاپ اون کامپیوتر رو تمیز کردم، بذار دسکتاپ خودم رو هم تمیز کنم» و یکبار دیگر دستمال دستش میگیرد و دوباره مانیتور را تمیز میکند!
وااااای خدا کلی خندیدم!!!
سلام
فقط خواستم بگم كه تا اسم پادگان خاتمي يزد رو توي وبلاگتون ديدم سريعا به دوازده سال پيش برگشتم كه من هم توي همون پادگان دوره آموزشيم رو طي كردم….
يادش بخير و ممنون كه ناخواسته من رو به اون حال و هوا بردين.
پاينده باشيد