زمان ما هنوز کنکور دو مرحلهای بود. فکر میکنم سال 73 که ما کنکور دادیم آخرین سال سیستم دو مرحلهای بود و از 74 به بعد دیگر یک مرحلهای شد. بزرگترها اگر یادشان باشد، در مرحلهی اول از درسهای عمومی چهار سال دبیرستان و اختصاصیهای سال چهارم امتحان میدادیم و بر اساس رتبهی آن انتخاب رشته میکردیم. در مرحلهی دوم از اختصاصیهای چهار سال امتحان میگرفتند و در نهایت بر اساس رتبهی دو مرحله نتایج را اعلام میکردند.
وقتی رتبهی مرحلهی اولم آمد، مدیر مدرسهمان (اسمش آقای مظفری بود، اصالتا خرمشهری و بسیار با کلاس و با شخصیت) زنگ زد به خانهمان و پرس و جویی کرد که چه رشتهای میخواهی بروی و کمی سعی کرد که رایم را بزند که نروم کامپیوتر و به جایش بروم معماری. در جواب من که عشق هایتک بودم و عزم جزم داشتم برای کامپیوتر شریف و برایش بهانه آوردم که «به معماری علاقه ندارم»، گفت که «انتخاب رشته مثل زن گرفتنه، اول انتخاب میکنی بعدا علاقمند میشوی!». آخرش که من زیر بار نرفتم و کار خودم را کردم ولی هر وقت احساس پیری حرفهای زودرس میکنم یا هر وقت که پای ساختمانی میایستم و میبینم که عظمتی، شکوهی، جذبهای، چیزی در معماریاش هست که جذبم میکند ولی درکش نمیکنم، یاد آن نصیحت آقای مظفری میافتم و بگویی نگویی کمی هم پیشیمان میشوم.
تازهترین باری که این احساس پشیمانی به من دست داد، همین دو-سه هفته پیش بود که در بازگشت از شیراز، نرسیده به آباده، سری به کاروانسرای «خان خوره» زدیم و همان سوال پیش ذهنم بود که چه نکتهای در معماری این کاروانسرا هست که اینقدر جذّابش کرده؟
همهی کاروانسراهایی که پیش از این دیده بودم، یک بنای مستطیل یا مربعشکل بودند، با یک حیاط بزرگ در وسط و یک سری اتاق (معمولا با کمی ارتفاع از سطح) دور تا دور این حیاط.
«خان خوره» هشت ضلعی بود با طرحی تقریبا شبیه به چیزی که این پایین کشیدهام:
چهار تا هشت ضلعی تودرتو را در نظر بگیرید، داخلیترین هشت ضلعی میشود حیاط وسط کاروانسرا و بیرونیترین میشود دیوار خارجی آن.
حالا کمی با فضاهای ناشی از این هشت ضلعیها بازی کنیم… اول به چهار ضلع روبروی هم، چهار مستطیل اضافه کنیم. یکیشان میشود ورودی کاروانسرا و سهتای دیگر میشوند سه اتاق بزرگ و تراس این اتاقها و کنارشان هم دو اتاق کوچکتر. دو طرف ورودی هم دو دایرهی سیاه بگذاریم به جای دو برج نگهبانی.
این عکس ورودی و برجهای نگهبانی از بیرون،
و این هم عکس از داخل حیاط، ضلع روبروی در را نشان میدهد.
توی هر ضلع خالی مانده، سه اتاق کوچک مشرف به حیاط هست.
سه تای سمت راست اتاقاند، سمت چپی یک راهرو است که پایینتر میبینید:
جالبترین فضای کاروانسرا، پشت این اتاقهاست و بجز یک ورودی کوچک که به حیاط باز میشود راهی به بیرون ندارد. (هواکشهای توی سقف را راه به بیرون حساب نکردهام)
یک عکس از راهرو ورودی:
از فضای داخلی، «دم» فضا:
از فضای داخلی، «کمر» فضا:
البته یک فضای مستطیل شکل هم به یکی از دیوارهای کاروانسرا چسبیده و سه اتاق بزرگ هم دارد که از روی تزئینات آجریاش فکر میکنم الحاقی و مربوط به دورهی قاجار باشد.
دیگر جانم برایتان بگوید که نزدیک این کاروانسرا یک پایگاه نیروی هوایی هست…
که دژبانیاش هم صد متری بیشتر با کاروانسرا فاصله ندارد.
به همین دلیل سربازان پادگان عادت دارند که سری هم به کاروانسرا بزنند و نام و نام خانوادگی و نام شهر و زمان اعزام و مدت باقیمانده از خدمتشان را روی در و دیوار کاروانسرا یادداشت کنند.
از پشگلهای کف حیاط میشود حدس زد که احتمالا کاروانسرا کاربری آغل هم دارد.
و اهالی روستاهای همسایه از این مترسک نترسیدهاند:
مرتبط:
صفحه کاروانسرا در ویکیپدیای فارسی
برای دیدن عکسهای بیشتر رجوع کنید به این آدرس:
سپاس شما دوست گرامی
اطلاعات شما هم جامع و هم جذاب بود،بنده یکبار به این کاروانسرا امدم ان هم اتفاقی ،چون دوستم در پادگان نزدیک کاروانسرا در حال خدمت بود،به اتفاق هم عکس هم انداختیم.
من برای گزارشم به سایت مراجعه کردم که مطالب شما کامل تر و عکس هاتون جذابتر از سایر سایت ها بود.
با سپاس
خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان
دستت درد نکنه بابت اطلاعات و نوشته های ارزشمند شما
لطفا آدرس دقیق این کاروانسرا رو برای من ایمیل میکنید.
با سپاس فارسی
خوب شد نیومدی معماری ها منم سال 77کنکور دادم دو مرحله ای بود بلادل
عکس ها و گرافیکی که گذاشتین تصور سه بعدی خوبی از فضا میده. ممنون.. راستی منم کامپیوتر خونده بودم الان معماری می خونم .. جالبه اون حس حسرت خوردن به خاطر جذب شدن در معماری ای که درکش نمی کنی برام خیلی ملموس بوده همیشه, می فهمم چی میگی!
خوش به حالت که معماری میخونی … باید خیلی رشته جذابی باشه
بسیار عالی و مغید بود مر30
reshtatoon salam ba inke
matlabatun ro khundam, va fekr mikonam ke in nazarati ke shoma dadid az kheili memarha memaranetar bood, va belfetre memar hastid, hasrat nakhorid, memari lezzat bordan az banaha va fekr kardan be oonhast, memari parhiz az bihoodegist, chizi ke too memarie emrooz dar iran kam hast, va na bish az in
خیلی ممنون، این دلگرم کننده ترین کامنتیه که تا حالا گرفتم 🙂
من خوندم جالب بود
سلام. هرچند چند روز گذشته ولی تولدتون مبارک !
منم سال 75 شرکت کردم و دو مرحله ای بود.
بازم مثل همیشه یه مطلب جالب و تازه ! دستتون درد نکنه.
راستی یادم رفت بگم اگه یه روزی معمار میشدی دیگه نمی تونستی وبلاگ اینچنین جالبی داشته باشی اونوقت میومدی وبلاگای ما رو میدید و حسرت می خوردی کاش مهندس کامپیوتر شدی و بعدشم اینکه الانم یه جوری معماری می می کنی معماری فقط آجرو خشت و ملات نیست به عقیده من معماری به جای گذاشتن و خلق یک اثر است با استفاده از ابزار حال اثر جی باشه و ابزار چه مهم نیست …
علی آقا تولدت مبارک
ایشالا همیشه شاد و موفق باشی!
بالام جان تا سال 78 -77 هم همون 2 مرحله ای بود
1-مثل همیشه دقیق، کامل و بدیع بود.
2- معماریم معماری قدیم!
اگه درست یادم باشه من سال ۷۴ شرکت کردم و دومرحلهای هم بود برادر! چرا تاریخ رو تحریف میکنی؟! :ی