توی باغ پرندگان اصفهان تابلو زده بودند که از بعضی کارها از جمله غذا دادن به پرندگان خودداری کنید. این تابلوهای «جدا خودداری کنید» و «اکیدا ممنوع است» هم همهشان یعنی این که ملت آن کاری که در تابلو نهی شده است را انجام میدهند و گوششان هم به حرف کسی بدهکار نیست و از دست هیچ کس هم کاری برنمیآید!
تابلوهای «غذا ندهید» باغ پرندگان هم از این قضیه مستثنی نبود و نه تنها ریز و درشت بازدیدکنندگان مشغول غذا دادن به پرندهها بودند، پرندهها هم هر کس را لب آب میدیدند طرفش میآمدند و سهم غذایشان را طلب میکردند.
یک گوشه از برکه، اعضاء یک خانواده یک کسیه ذرتبوداده دستشان گرفته بودند و مشتمشت به پرندهها میدادند و پرندهها هم حمله کرده بودند تا ذرتها را دانه دانه از روی آب بگیرند و بخورند.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه این پلیکان وارد معرکه شد و همانطور که میبینید دیگر به هیچ پرندهای یک دانه ذرت هم نرسید!
من همیشه فکر میکردم منقار پایینی پلیکان باید خیلی بزرگ و جادار باشد (احتمالا به خاطر تصویری که از بچگی و از کارتون «ابرقدقد» داشتیم). منقار پایینی در حالت عادی بزرگ نیست ولی وقتی پر از آب میشود پوستش کش میآید و همان حالت ابرقدقدی را پیدا میکند.
یاد برخی حضرات افتادم که مدعای آخرت طلبی شان منو کشته اما در عمل درست مثل این پلیکان عمل می کنند، طوری که انگار در عالم امکان هیچ موجود دیگری وجود ندارد و هیچکس غیر از آنان از کمتری حقی برخوردار نیست.
گل گفتی سید، حقا که باید آدما رو در عمل شناخت وگرنه در شعار همه اند مرامند.
میتونه میخوره!
مگه هر کی میتونه باید هر چی رو بخوره؟
مگه برای این بیچاره پیتزا سسفارش میدن که هر چیزی رو نخوره؟
خیلی جالب بود، هم عکسا، هم داستان.
تو جامعه مام از این پلیکانا کم نیستن!
مي بينم که تنها تنها ميري اصفهان
خیلی عکساش باحال بود!!!
پليكان تماميت خواه توتاليتر!
از این فحش سوسولی شما این پلیکان حظ کرد.