امروز داشتم آزمایش میکردم که اگر بخواهم در صفحهی اول وبلاگ به جای تازهترین پستها، یک صفحهی ثابت نشان دهم چه شکلی میشود. یک صفحه ساختم و تویش نوشتم «آزمایش میکنیم» و گذاشتم به عنوان ورودی وبلاگ. حدود یک دقیقه بعد که خواستم صفحه را بردارم دیدم مهران کامنت گذاشته که: «چی چی رو داری آزمایش میکنی؟»!
چند دقیقه بعد دیدم کارآگاه بهمنی هم دارد غرغر میکند که او هم یک پست آزمایشی گذاشته و مهران برایش کامنت نوشته! داشتیم سه نفری با رامین و کارآگاه در مورد مهران و کامنتهایش بحث میکردیم که توی مسنجر اینطور نوشت:
آدم باید وقتی با تو چت میکنه مواظب باشه اصلا امنیت نداره!!!
اجازه گرفتم ازش 😉
راستی … من می خوام برم یه دونه ازین کتاب آشپزی ها بخرم 🙂
تصمیم بسیار به جاییه 🙂
🙂 نه من می خوام بدونم. تو اون اداره ی شما چه جور جاییه؟! که هم یاهو مسنجر بازه! هم وبلاگ نویسی رو به راهه! هم همزن برقی دو یورویی با خودتون می برید و کاپوچینو درست می کنید و هم ….. !
ببینم استخدامی چیزی ندارید؟ من بیام به عنوان آبدارچی اونجا هم به اینترنت ای دی اس ال دسترسی داشته باشم هم به شماها بخندم؟؟!!! 🙂
بعدشم که … بببخشید شما چرا همش کامنت هاتون رو خصوصی می ذارید؟ :دی من فکر می کنم شاید مثلا دونستن اینکه اون بچهه بچه ی باجناغ شما بوده خیلی سکرت و خصوصیه! بعد میام می بینم خودتون تو وبلاگ نوشتید … جدا حکمت این کارتون چیه؟!
به قول کارآگاه بهمنی، ما از وقتمون خوب استفاده میکنیم که هم چت میکنیم، هم وبلاگ مینویسیم هم کاپوچینو درست میکنیم و هم به کارمون میرسیم
حکمت کامنت خصوصی نوشتن رو هم برات بصورت کامنت خصوصی نوشتم ولی نفهمیدم که این بلاگفا آخرش ارسالش کرد یا نه؟
این عملتون خیلی ناجوانمردانه هست حتی از خوردن پیاز به تنهایی هم بد تر بود نوبت منم میرسه 🙂