خدا نکند رامین شرفکندی بفهمد به چیزی علاقه داری یا از چیزی بدت میآید! وقت و بیوقت، آن لبخند موذیانه میآید روی لبش و بیمقدمه میگوید: «راستی به نظر من فدرر اصلا لیاقت قهرمانی تنیس جهان را نداشت …» (تکه به کارآگاه که جزو هواداران آتشین فدرر است) یا «علی دایی ثابت کرده که بهترین مربی تاریخ تیم ملی است» (باز هم به کارآگاه) یا …
به همین دلیل وقتی که آن مطلب را در مورد شاهپور اول و والرین نوشتم خیلی سعی کردم جلوی رامین اصلا حساسیت نشان ندهم ولی فایده نداشت و از دوشنبه ورد کلام رامین و چاشنی لبخندهایش این شده که «با توجه به شناختی که من از شاهپور دارم مطمئنم که پایش را روی کمر والرین گذاشته و سوار اسب شده!» یک جوری که انگار شاپور پسر خالهاش باشد!
حالا رامین بعد از تحقیقات بسیار به روایتی از داستان رسیده که در آن شاپور پایش را روی کمر والرین میگذارد و لی به صورت کاملا اتفاقی! روایتش را در کامنتهای همان مطلب بخوانید.
یادمه یه بار به آهنگی که آرش گوش می داد نهایتشی نهایتم گیر داده بود یا کبوتر بچه کرده… اصلا این بچه گیره حالا موجود زنده باشه یا مرده یا اصلا موجود نباشه فرقی نمی کنه گیرش رو میده!!
راستی چند تا E-Book پیدا کردم جالبه یادم باشه براتون بیارم هم تو هم رامین