وبلاگ بس از همون بچگی با سرکوفت و نگاه تحقیر آمیز دیگران آشنا شد. وبلاگ اضافی بودن … ممکنه بتونی چند تا کلیک بگیری! ولی اغلب به محض ظاهر شدن محتوای صفحه، یا شایدم چند ثانیه بعدتر، صفحه رو می بندن.
وبلاگ بس همینجوری بزرگ شد، کم کم لیست آرشیوش طولانی شد و چند تائی هم دوست پیدا کرد و بهم لینک دادن. اما حتی اونوقت هم خیلی جدی گرفته نشد.
اون روزم مثل روزای دیگه شروع شد، می تونست یه روز خسته کننده دیگه باشه. اما وبلاگ بس تصمیم خودشو گرفته بود. وبلاگ بس بارها بحثای بی انتهای آزادی بیان رو در وبلاگهای نورچشمی و تحصیلکرده خونده بود. راستیتش چیز زیادی دستگیرش نشده بود، اما دیروز وقتی واقعیتو کشف کرد، فهمید که فردا نمی تونه ساکت باشه و اون پست …
فردای اون روز و فرداهای دیگه، خواننده های کمی به میزان بسیار کمتری حیرت کردند وقتی یک کلیک بعد از گشت و گذار کسالت آور، به نمایش صفحه “دسترسی به این سایت غیر مجاز است” منجر شد.
میگم بار آخری باشد که با حرف های من در وبلاگ فینگیل بانو مخالفت می کنید ها؟!! :دی بعدشم در ضمن! شما خیلی نفوذی هستید که دارید همه ی دوستان من رو می برید وردپرس که خیلی هم بی خود است! 🙂
بعدشم من هم مشکلی ندارم که وسایلم رو به کسانی که می دونم خوب نگه داری می کنن بدم. مشکل اینجاست که بعضی آدم ها اصلا جنبه ی استفاده کردن از وسایل رو ندارن. وقتی هربار بعد ازینکه یه وسیله ی الکترونیکیت رو قرض میدی ببریش تعمیرگاه و حداقل پنجاه شصت تومن پیاده شی مطمئن باشید شما هم دیگه علاقه ایی ندارید که وسیله قرض بدید 😉
خیال کردی همینجوری الکیه که توطئه ترور نجمه رو خنثی کنی و اونوقت من و باندم ساکت بشینیم؟ 😉
خیلی جالب بو
:)) کامنت رامین خیلی باحال بود!
وبلاگ بس از همون بچگی با سرکوفت و نگاه تحقیر آمیز دیگران آشنا شد. وبلاگ اضافی بودن … ممکنه بتونی چند تا کلیک بگیری! ولی اغلب به محض ظاهر شدن محتوای صفحه، یا شایدم چند ثانیه بعدتر، صفحه رو می بندن.
وبلاگ بس همینجوری بزرگ شد، کم کم لیست آرشیوش طولانی شد و چند تائی هم دوست پیدا کرد و بهم لینک دادن. اما حتی اونوقت هم خیلی جدی گرفته نشد.
اون روزم مثل روزای دیگه شروع شد، می تونست یه روز خسته کننده دیگه باشه. اما وبلاگ بس تصمیم خودشو گرفته بود. وبلاگ بس بارها بحثای بی انتهای آزادی بیان رو در وبلاگهای نورچشمی و تحصیلکرده خونده بود. راستیتش چیز زیادی دستگیرش نشده بود، اما دیروز وقتی واقعیتو کشف کرد، فهمید که فردا نمی تونه ساکت باشه و اون پست …
فردای اون روز و فرداهای دیگه، خواننده های کمی به میزان بسیار کمتری حیرت کردند وقتی یک کلیک بعد از گشت و گذار کسالت آور، به نمایش صفحه “دسترسی به این سایت غیر مجاز است” منجر شد.
خيلي قشنگ بود ! وبلاگ بس !!!
میگم بار آخری باشد که با حرف های من در وبلاگ فینگیل بانو مخالفت می کنید ها؟!! :دی بعدشم در ضمن! شما خیلی نفوذی هستید که دارید همه ی دوستان من رو می برید وردپرس که خیلی هم بی خود است! 🙂
بعدشم من هم مشکلی ندارم که وسایلم رو به کسانی که می دونم خوب نگه داری می کنن بدم. مشکل اینجاست که بعضی آدم ها اصلا جنبه ی استفاده کردن از وسایل رو ندارن. وقتی هربار بعد ازینکه یه وسیله ی الکترونیکیت رو قرض میدی ببریش تعمیرگاه و حداقل پنجاه شصت تومن پیاده شی مطمئن باشید شما هم دیگه علاقه ایی ندارید که وسیله قرض بدید 😉
خیال کردی همینجوری الکیه که توطئه ترور نجمه رو خنثی کنی و اونوقت من و باندم ساکت بشینیم؟ 😉
کمک این سایت کشت منو(منم کم حوصله) همه چیش ورژن قدیمیه فارسی نداره و …
سلام سال نو مبارک انگار تو این عیدی مسافرت زیاد رفتی
خوش گذشته باشه اقا