البته باید با پیکان گوجه ای جوانان رفت کنار دریا. راننده باید پشت مو داشته باشه. با ابروهای پیوسته و جلوی موها هم بوکسی باشه ! یه کاپشن چرم بالاگشاد، پایین تنگ هم تنش باشه. البته یه کاپشن خلبیانی سبز که آستری اش نارنجیه هم توی داشبورت چپونده. با شلوار شش پلی اینور، شش پلی اونور. پیرهن پیچی اسکن بنفش ، کمربند چرمی قهوه ای سوراخ درشت، کفشها پاشنه تخم مرغی که یه زنجیر هم از زیر پاشنه رد شده باشه. مچ بند چرمی سیاه. عروسک یه سگ هم توی ماشینه که سرش تکون می خوره. تو دوزی درهای ماشین هم پلاستیک آبیه که زیرش عکس نیکی کریمی و هدیه تهرانی و هنرپیشه های هندیه. زیر بالابرهای شیشه هم سیدی چسبونده. به آینه ماشین هم کله یه عروسک آویزونه. هفت هشت تا آینه هم توی ماشین کار گذاشته شده. صندلی هم پایین آورده شده. یه کارت تلفن ژاپنی که روش عکس قو داره هم اون جلو چسبونده. روی باک ماشین هم نوشته « شکمو» یا « بخور به حساب من» ، روی شیشه عقب هم شعر نوشته : « روزگار غریبی است نازنین» « دنبالم نیا اسیر می شی » روی بازو هم خالکوبی شده « سلطان غم مادر» (البته این آدم وقتی ظهر بره خونه و ببینه غذا مورد علاقه اش نیست، از لگد زدن به مادرش هیچ ابایی نداره.) این آدم قبل از اینکه بیاد شمال، ظهرها دم « دبیرستان دخترانه » ویراژ می داده.
منظورم این آقایی نیست که توی عکسه. شخصیتی که گفتم خیالی است. هرگونه تشابهی با آنچه شما می شناسید، کاملاً اتفاقی است !!!
البته باید با پیکان گوجه ای جوانان رفت کنار دریا. راننده باید پشت مو داشته باشه. با ابروهای پیوسته و جلوی موها هم بوکسی باشه ! یه کاپشن چرم بالاگشاد، پایین تنگ هم تنش باشه. البته یه کاپشن خلبیانی سبز که آستری اش نارنجیه هم توی داشبورت چپونده. با شلوار شش پلی اینور، شش پلی اونور. پیرهن پیچی اسکن بنفش ، کمربند چرمی قهوه ای سوراخ درشت، کفشها پاشنه تخم مرغی که یه زنجیر هم از زیر پاشنه رد شده باشه. مچ بند چرمی سیاه. عروسک یه سگ هم توی ماشینه که سرش تکون می خوره. تو دوزی درهای ماشین هم پلاستیک آبیه که زیرش عکس نیکی کریمی و هدیه تهرانی و هنرپیشه های هندیه. زیر بالابرهای شیشه هم سیدی چسبونده. به آینه ماشین هم کله یه عروسک آویزونه. هفت هشت تا آینه هم توی ماشین کار گذاشته شده. صندلی هم پایین آورده شده. یه کارت تلفن ژاپنی که روش عکس قو داره هم اون جلو چسبونده. روی باک ماشین هم نوشته « شکمو» یا « بخور به حساب من» ، روی شیشه عقب هم شعر نوشته : « روزگار غریبی است نازنین» « دنبالم نیا اسیر می شی » روی بازو هم خالکوبی شده « سلطان غم مادر» (البته این آدم وقتی ظهر بره خونه و ببینه غذا مورد علاقه اش نیست، از لگد زدن به مادرش هیچ ابایی نداره.) این آدم قبل از اینکه بیاد شمال، ظهرها دم « دبیرستان دخترانه » ویراژ می داده.
خیلی عکس باحالیه ! دستتون درد نکنه. مردم از خنده !!!