پنجشنبه در قالب یک اکیپ 12 نفره رفتیم تالار وحدت به دیدن افرای بیضایی. چهار زوج بودیم (من/همسر گرامی، ممد نوشه/عادله، مهران/سولماز، فرزین/دوست فرزین) و چهار مجرد (کارآگاه بهمنی، پسردایی ارشد، مینا، فرزانه صادقیان).
خوبی وبلاگنویسی این است که در اکیپهای اینجوری که خیلیها دفعهی اول است همدیگر را میبینند، معرفی سادهتر است. همینقدر کافی بود که بگویم این کارآگاه بهمنی است! و همه واکنشی حاکی از خوشحالی نشان بدهند. کسانی که عکسشان توی وبلاگ آمده بود هم نیازی به معرفی نداشتند، فقط مینا را باید معرفی میکردیم «همان که عینک دودی زده بود!»
بعد از تئاتر دو زوج و یک مجرد رفتند دنبال برنامهی خودشان و هفت نفر باقیمانده رفتیم که شام بخوریم. بعد از این که دیدیم حتی ایستاده هم در «سورن» جایمان نمیشود رفتیم «پنتری» و عجب انتخاب بدی بود. نمیدانم کلا پنتری دیگر آن پنتری نیست یا دیشب بلایی سر سرآشپزشان آمده بود که آنقدر غذایش مزخرف بود.
برای جمعه یکی دو برنامه در سرمان داشتیم ولی از ترس اینکه پیشگویی هواشناسی درست از آب در بیاید و برویم بیرون و نتوانیم برگردیم خانه، از صبح تا شب خانه بودیم و سرمان را به کارهای فرهنگی گرم کردیم (چیزهایی خواندیم و چیزهایی نوشتیم).
حدود هشت شب بود که همسر گرامی که از صبح داشت رمان «قصر شیشهای» را میخواند، اظهار بیحوصلگی کرد و ما پیشنهاد کردیم که یک فیلم ببینیم و در جواب با قاطعیت اظهار کرد:«حالم از هرچی کار فرهنگیه به هم میخوره»!
دستاورد آخر هفتهی فرهنگی هم مقالهای بود که برای باستانی پاریزی در ویکیپدیای فارسی نوشتیم. دنبال مرجع که میگشتیم برخورد کردیم به سایت مجلهی بخارا و بزرگداشتی که دوسال پیش برای هشتاد سالگی باستانی پاریزی گرفته بودند.
به سردبیر بخارا، علی دهباشی، ایمیل زدیم برای کسب اجازهی استفاده از مقالههایشان و امیدی هم نداشتیم که جواب بدهند چون معمولا قدیمیهای فرهنگ در ایران، خیلی میانهای با اینترنت ندارند ولی دو-سه ساعت بعد ایمیل زد که «دوست عزيز ، از نظر من اين كار بلامانع است و باعث امتنان».
yadet raft akhare esme man chizi benevisi fateme shode hamsare gerami manm misham hamsare geramie mehran
خوش بحالتون )-: من مثلا رفتم آخر هفته خونه ی دختر خاله که حالم خوب شه،بدتر تیک عصبی پیدا کردم!
والا چه عرض کنم؟ بونیکد هست با انکودینگ UTF-8 و قلم تاهوما! شاید تو ویندوز 2000 داری؟
سلام،
من که نتونستم مقاله ای را که درباره دکتر باستانی پاريزی نوشتی، بخونم. کلی کاراکتر ناخوانا رو صفحه نشان داده می شد. انواع کدگذاری رو هم امتحان کردم.