یک روش تبلیغ نشریه حزب این بود که یک کلیشه درست میکردند و روی در و دیوار چاپ میکردند که مثلا «مردم را بخوانید» (مردم ارگان حزب توده بوده است). بعد از یک مدت گروههای مذهبی که خودشان نشریه نداشتهاند که بگویند نشریه ما را بخوانید، راه افتاده بودهاند و روی در و دیوار مینوشتهاند که «قرآن را بخوانید» یا «نهجالبلاغه را بخوانید». توی محلههای قدیمیتر تهران که راه بروید خیلی از این کلیشهها را هنوز روی در و دیوار میبینید.
حالا شما هم «همایون خیری» را بخوانید! نه اینکه همایون خیری حزبی داشته باشد و ما عضو یا سمپاتش باشیم که بخواهیم ارگانش را تبلیغ کنیم ولی این وبلاگ به خصوص، یکی از خواندنیترین وبلاگهایی است که دیدهام و تقریبا سه سالی است که خوانندهی دائمی آنام و به چند دلیل خواندنش را به شما هم توصیه میکنم:
1- تنوع فرهنگی: همایون خیری آدمی است که شاخکهای فرهنگیاش خیلی حساس است و در محیطی زندگی میکند که تنوع فرهنگی زیادی دارد و میتوانید مطالبی درباره ازدواج کرهای، پرفسوری که هشت بچه دارد، روز ملل، داروغهی باکینگهام و خیلی چیزهای دیگر بخوانید
2- خوزستان: همایون خیری خوزستانی است و خیلی خونگرم. خیلی راحت سر صحبت را با هر کسی باز میکند و گزارشهایی که از این گفتگوها در وبلاگش میآورد خیلی خواندنی است: مو قرمز، تجارت مو، کوله پشتی و …
3- پلنگ صورتی: هشت ماهی است که همایون خان یک همکار فرانسوی پیدا کرده که اسمش را گذاشته پلنگ صورتی و شرح شیرینکاریهایش را توی وبلاگش مینویسد (مسابقات جهانی شکلاتخوری، نظافت صورتی، مادر پلنگ صورتی، گلف صورتی و …). آنقدر این پلنگ خان بین خوانندگان همایون خان طرفدار پیدا کرده که حتی یکیشان برای زیارت پلنگ رفته به دفتر همایون و …
4- سن و سال: به حساب من همایون خیری باید نزدیک به پنجاه سال داشته باشد چون زمان اشغال سفارت آمریکا دیپلمش را گرفته بوده و میخواسته برود آمریکا که به هم خورده است. در این مدت وقایع جنگ و انقلاب و حواشیشان را از نزدیک دیده و در عین حال دست از تلاش برنداشته و درس خوانده (دانشگاه ملی؟) و مدت طولانی در رادیو کار میکرده و … به تناسب این عمر و تجربه، راه به راه خاطراتی را متناسب با موقعیت تعریف میکند که خواندنی است. (طرحی که با وانت آمد، سفارت آمریکا، کارگری در زمان جنگ و …)
5- شور و نشاط: وبلاگ همایون خان خیری خیلی صمیمانه و پر شور و نشاط است و خیلی پیش میآید که در آن چیزی بخوانید که با اینکه ربطی به شما پیدا نمیکند ولی خوشحالتان میکند. از جمله چیزی که امروز خواندم و باعث شد بیایم اینجا وبلاگ را معرفی کنم: تهاجم فرهنگی در آزمایشگاه و پاداش سه هزار دلاری