یک و دو: داوود و کامبیز گنجهای
این پدر و پسر موسیقیدان که ویکیپدیا دارند و سرشاخ شدن با آنها در گوگل دشوار به نظر میرسد، یک جورهایی فامیل ما به حساب میآیند. یعنی نوادههای انور خان گنجهای هستند که میشده پسرعموی پدربزرگ پدرمان! بر خلاف پدربزرگ پدرمان که تمام مال و اموالش را یا بخشید به رضا خان یا پای منقل دود کرد، این انور خان انگار حساب و کتاب سرش میشده و در عروسی پسرش سکهی طلا ریخته سر عروس و داماد و از این حرفها.
سه: استاد جلال گنجهای
این دیگر عموی تنی خودمان است یعنی برادر ارشد پدرمان. روی لینکهای مربوط به استاد جلال گنجهای که کلیک کنید میبینید همهشان فیلتر شدهاند. دلیلش این است که این عموی گرامی ما یکی از اعضاء بلندپایه سازمان مجاهدین خلق ایران است. البته از وقتی که مجاهدین خلق رفتهاند توی فهرست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا، عمو جان یک گروهی درست کردهاند به نام آزادی ادیان یا چیزی شبیه این و از طرف این گروه عضو شورای ملی مقاومت ایران هستند و درست است که مجاهدین خلق جزء تاریخ محسوب میشود ولی اینهمه سایت و راه به راه مصاحبه و مقاله باعث میشود که آن بالاهای گوگل جا داشته باشید.
چهار: نظامی گنجهای
ما بچه که بودیم تازه داشت باب میشد که به جای نظامی گنجوی بنویسند نظامی گنجهای و ما هم در آن عالم کودکی چه ذوقی میکردیم که با شاعر بزرگی همنامایم و بین بچههای کلاس پز میدادیم که ما از نوادگان همین گنجهای هستیم. البته اگر از نوادگان نظامی نباشیم از همشهریانش که هستیم. چون اجدادمان زمان فتحعلیشاه که شهر گنجه (جمهوری آذربایجان فعلی) افتاد دست روسیه تزاری فرار کردند و آمدند در رشت ساکن شدند و نسلی از خودشان به جا گذاشتند که «ترک رشتی» به حساب میآیند.
پنج: مهستی گنجهای
از وقتی که چندتا از شعرهای مهستی گنجهای را خواندهایم متوجه شدهایم که هیچ نسبتی با او نداریم.
شش: رضا گنجهای و جواد گنجهای
هر دو اینها تبریزیاند و احتمالا اجداد این دو نفر هم باید همزمان با اجداد ما یا دیرتر از گنجهی آذربایجان شمالی آواره شده باشند. اولی یک نشریه فکاهی در میآورده به اسم «بابا شمل» و یکسالی هم در کابینه حسین علا وزیر صنایع بوده. دومی هم مدتی سابقه وزارت دارد.
هفت: تورخان گنجهای
باسوادترین گنجهای گوگل همین تورخان گنجهای است که متخصص زبانشناسی و تاریخ است و تحقیقات مفصلی دربارهی زبان و اقوام ترک در دوران باستان دارد و تالیفات مفصلی دربارهی تعاملات زبانی فارسی و ترکی و وامهایی که این دو زبان از هم گرفتهاند. نوشتههایش هم از نظر دقت علمی و بیطرفی شاهکار است و هیچ جور جانبداری سیاسی یا نژادی در نوشتههایش نمیبینید.
هشت: شخص شخیص خودمان
خوب البته که آرزو بر جوانان عیب نیست و ما به زودی گنجهایترین خواهیم شد و هر هفت نفر را (البته نه به آسانی آن عتیقه فروش) پشت سر خواهیم گذاشت.
جناب گنجه ای با سلام و خسته نباشید.بنده سعدی گنجه ای فرزند جمشید و نوهٔ جعفر آقا گنجه ای هستم و خوشحال از آشنائی با شما. از شیوهٔ گفتار شما در مورد گوشه هائی از خاطرات گنجه ایها شکی برای من نموند که یه جورائی فامیل هستیم.خوشحال میشم که اگر اجازه بدین بیشتر در مورد شما بدونم.شما پسر فریدون خان هستید؟
با سلام، وبلاگ جالبي دارين، اگر با مرحوم محمد رضا گنجه اي نسبتي داشته باشيد، باهم خويشاوندي داريم. من نوه مرحوم مستوره گنجه اى ( دختر مرحوم محمد رضا گنجه اي) هستم. ديگر فرزندان مرحوم گنجه اي ايوب، انور پاشا، حميده و مديحه بودند.
سلام خوبی مرسی از وبلاگ قشنگت من احمد گنجه ای بچه آذربایجان شرقی شهرستان هشترود هستم البته جد بزرگم قربانی عهد نامه شدند و در واگذاری گنجه به ایران ملحق شدند که در ان دوران از عوامر برجسته شاه زمان بودند .
خوشحالم از آشناییت احمد جان
من چه دیر دیدم این وبلاگ رو، ولی باز هم خوش گذشت گنجه ای!
روحت شاد فرزند ایران آرام بخواب به شرافتمان قسم حتی اگربمیریم اما گنجه راباز می گردانیم . راحت جاوید
درود بر شما. اميد كه همچون بزرگان گنجه اي كه در راه دفاع از ايران و بويژه در جنگ با متجاوزين روسي تا پاي جان در حفط تماميت ارضي ايران جنگيدند (از جمله شهيد جواد گنجه اي حكمران گنجه )و ديگر سر افرازان كه نامي نيك از خود به جاي گداشتند ، شما نيز پر افتخار شويد. باري لطفا در نوشته خود از سرزمين اران كه اينك موسوم به جمهوري آذربايجان شده به عنوان آذربايجان شمالي نام نبريد. كه چنين اشتباه لفظي از ارزش نوشتار شما نكاهد. درود ديگر بر تو و بدرود. پاينده ايران.
ممنون از تذکرتون
سلام آقای گنجه ای
من هم گنجه ای هستم. خانواده پدری من کرمانی هستند. نمی دونم آیا با هم نسبت داریم یا تشابه فامیلی هستش. خوشحال میشم بیشتر با هم آشنا بشیم.
پیروز باشید و سرفراز
نامهای دیگری هم هستند که شاید بخاطر کمی تعداد انعکاسها توجه شما را جلب نکرده اند اما این وضعیتی ثابت نیست. یک نمونه همسر شادروان خلیل ملکی، روشنفکر و سیاستمدار معروف قبل از کودتای 28مرداد است یعنی خانم صبيحه گنجه اي دختر يكي از رهبران طراز اول انقلابيون مشروطه خواه تبريز و از نزديكترين ياران شادروان شيخ محمد خياباني يعني حاج علينقي گنجه اي. http://www.hbayat.azerblog.com/1387_01_26_Say=469.ay
از جالبترین موارد این ردیف، این نمونه را بخوانید: در شمال کشور هم شیخ جلال گنجه ای و برادرش جمال گنجه ای که تمایل چپی انگلیسی داشتند موفق شدند عوامل حزب الله (انگلوفیل) مانند مفیدی، عزت مشاهی، شیخ عباس تهرانی از مؤتلفه معروف به سید علی اندرزگو روحانی، صادق کرمانشاهی اصل، جواد منصوری و علی محمد افغانی را وارد سازمان کنند. http://www.sazmanepars.com/Farsi/maghalat/122.htm
هاهاها! این لینک آخری رو قبلا خودم دیده بودم! به نویسنده اش ایمیل زدم و تشکر کردم و گفتم خیلی وقت بود مطلب به این خنده داری نخوانده بودم!
چند تا “جواد گنجه ای” داریم. یکی اهل رشت و بزرگ شاخه ثروتمندتر فامیل شما که در مشروطیت نقشی داشت و در کابینه رضاخان هم بود. خیابان گنجه ای رشت و همینطور “باغ گنجه ای” در این شهر به وی منصوب هستند. (گویا هردو در تغییرات شهری کنونی از میان رفته باشند). خیابان گنجه ای نزدیک ساختمان بانک ملی و باغ گنجه ای نزدیک گلسار کنونی بودند.
دومی از تبریز که عضو فراکسیون اقلیت مجلس تحت رهبری دکتر مصدق بود.
سومی اما حاکم شهر گنجه در گرماگرم جنگ ایران و روس بود که همراه پسران جوانش جانانه جنگیدند و قبرشان هم اکنون در گنجه مزاری مورد احترام عامه و مقامات دولتی است. این سومی گویا خود از شاهزادگان قاجاری بود.
در سلسله نسب علی گنجه ای نباید فراموش کرد که یک شخصیت مؤثر مرحوم محمدرضا گنجه ای عموی جد علی گنجه ای است. رضا اولین جوان این فامیل است که با دنبای مدرن آشنایی به هم رسانید و به نوشتن روی آورد و نمایندة روزنامه اطلاعات در رشت بود. رضا در جوانی فوت کرد و مرگ وی بر سرنوشت پدر بزرگ تأثیری دامنه دار گذاشت. پدربزرگ که کارمند اداره راه و قدری مد روز با مقیاسات عهد رضاخان پهلوی بوده از مرگ ناگهانی عمویش تکان خورد و بطور جدی به دینداری روی آورد. امری که در فکر و سرنوشت خانواده بسی مؤثر شد و در شرنوشت فرزندانش، پدر عموها و عمه های علی آقا و کل فامیل قابل مشاهده است. رضا گنجه ای بعدها هنگام شناسنامه گرفتن نام فامیلی ثمربخش را انتخاب کرد.
چه جالب! خبر داشتم که مرحوم حاج یوسف در اثر فوت ناگهانی یکی از اقوام متحول شد و دست از مد روز بودن کشید و خیلی مذهبی شد. اما نمیدانستم این فرد که بوده است. پس اگر کسی با نام خانوادگی ثمربخش دیدم احتمالا بدهم که با هم فامیل هستیم!
در مورد نظامی گنجه ای نوشته اند که وی اهل قم اما مقیم گنجه بوده است. از جمله به این بیت استناد می کنند که می گوید: “چو در گرچه در شهر گنجه گمم- و لیک از قهستان شهر قمم” العهدة علی الراوی
بعله. این بنده خدا هم از بابت «دشمن طاووس آمد پرّ او» همشهری ما شده است. انگار حاکم گنجه خیلی به شعرهای نظامی علاقه داشته و از فرط علاقه مانع خروج او از گنجه بوده است.
نه خیر. پشت سر نخواهی گذاشت بلکه پشت سر خواهی داشت. یعنی پشتیبان و پشتوانه. در مورد عموی ارشد دو اشتباه داری که نظر به آشنایی نزدیک بدنیست مطلعت کنم.
یکم: ایشان یک جمعیت سیاسی در ایران و در سال 1359ایجاد کرد که شعارش تکمیل مواد دموکراتیک قانون اساسی بود. بسیاری اشخاص معتبر ایران عضو این گروه بودند مثلا -میان آنها که باید بشناسی- دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب. این جمعیت سیاسی در اواخر سال 60 با این دید که انتظار اصلاح قانون منتفی است به شورای ملی مقاومت پیوست و اندکی بعد عمویتان جلال گنجه ای به صفت نماینده جمعیت عضو شورای مقاومت شد.
سالها بعد که شورا بر اصل “جدایی دین از دولت” تأکید گذاشت مسئولیت “کمیسیون مذاهب و آزادی ادیان” که یکی از بسیاری کمیسیونهای این شورا است به عهده عموی شما قرار گرفت چون ایشان که یک روحانی مسلمان شیعه است بطور جدی مدافع برابری حقوق شهروندان ایران از هر جنس و قومیت و دیانت و فلسفه هستند.
ممنون از توضیحاتتان.
من به قسمت پشت سر گذشتگان تو گوگل خیلی علاقه دارم، ولی سخته!
چی؟
اصلاح می کنم:… پشت سر [گذاشتن] گذشتگان…P:
اینقد جرجانی معروف داریم که جناب گوگل هنوز منو خوب نمیشناسه!
آهان!
نه این یکی رو زد تا حال منو بگیره
والا الان هر چی نظر نوشتم بازم می گه امکان درج نیست