یکی از تاثیرات مخربی که این شریف خرابشده روی روح و روان ما گذاشته این است که گهگاه کابوسهای تحصیلی میبینیم. مثلا کابوس میبینیم که داریم واحدهایمان را تطبیق میکنیم و 20-30 واحد کم آوردهایم یا …
دیشب یک کابوس ترکیبی دیدیم از کامپیوتر شریف و زبانهای باستانی پژوهشگاه علوم انسانی. تقریبا اینجوری بود که رفته بودیم سر امتحان میان ترم ریزپردازنده 2 دکتر مهشید میرفخرایی! (دکتر میرفخرایی استاد پژوهشگاه است و «اوستایی 1» و «مانوی 2» به ما درس داد) آنوقت خود استاد نیامده بود و به جایش آسیستانش را فرستاده بود و او هم شاکی بود که چرا ما هیچکدام از جلسات کلاس را شرکت نکردهایم و صاف سر میان ترم آمدهایم!
کابوسمان چند تکه دیگر هم داشت که درست یادمان نمانده. یکیاش این بود که سمرا آذرنوش (همکلاسی و شاگرد اول دورهمان در زبانهای باستانی) سوار کامیون داشت میرفت و سرش را بیرون کرده بود و داد میزد که من پیغامش را به کسی برسانم. یادم نمانده پیغام چه بود و به چه کسی باید میرساندم. یک تکه دیگر از کابوس هم داستان یک اثر باستانی در حال انهدام بود…
سلام علی جان من که نه شریفی بودم نه ادبیات می خونم خیالم راحته
توصیه می کنم تو هم مثله من شی بابا یه وقت هم بزار بیا اینجا دیر میشه ا
این کابوس های شما مخصوصا اون تیکه ی کامیون سواری اش جالب بود!!
سلام عمو جون خابهای شما که خوبه من همیشه خواب می بینم فوق قبول شدم ولی دارن بهم میگن هنوز دیپلم نگرفتی برو از اول بخوان
سلام. ایملت رو بخون.